اندکی آرامش پیدا کرده ام. درستش اینست که به من اعطا شده. باید قدرش را بدانم: صبح تا شب برایش سگ دو میزدم و هر شب خیالش را جرعه جرعه از دست میدادم.راستی تو بگو. این روزها؟ بلکه هم شب ها حالت را، دروغ که نمیبافی؟گمانم همان زمان که چشم هات را بستی از دست رفتی. و گم شدی، خودت در خودت