هیچگاه نگاهت را فراموش نمی کنم ، نگاهی سرشار از محبت و صمیمیت ، صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم ، اما ... ، من تو را می خواهم نه خیالت را.
داستانها از روی ما نوشته میشوند یا که داستانها داستان اند، همان اند که شب ها آرزو میشوند، رویا میشوند، ساخته میشوند...ناگفته ها، رازها، لحظات گمشده زندگی، مال داستانهاست یا که از خود ماست، همین مای نشسته اینجا، پشت همین پروفایل های آبی رنگ همین لحظه های اطراف ما نیستند که قرار است گمشده داستان ها شوند؟ مرزها، فاصله ها، ناگفته ها، ما را وارد...
امروز یکی از آن روزهاست که دلم می خواهد به هیچ چیز فکر نکنم و زندگی را با تمام پیچیدگی هایش بگذارم گوشه ای. پاهایم را دراز کنم روی میز و چای بخورم. شاید هم سرم را گذاشتم روی این روزنامه ها و خوابیدم. این همه زندگی را جدی گرفتم چی شد؟ .. حالا امروز هم تمام دنیا را می خواهم از دریچه ی بی خیالی نگاه کنم.
میدونید شست پا به چه درد میخوره ؟ من الان پس از سالها فهمیدم ! مفیدترین کارش روشن کردن کامپیوتره.
يه صبح تکراري ابری خيلی بهتر از يه صبح تکراري آفتابيه.
آزمودم عقل دور انديش را عاقبت ديوانه سازم خويش را... مولوی تو هم پس اینکاره ای ؟ مازوخیسم داشتی ؟
این سر درد لعنتی و دوست داشتنی داره سرم رو اره می کنه و میاد پائین.
رفيق ميبينی ديگه درختا هم درختای قديمی نيستن ! اينو اون دارکوبی که داشت به درختچه مصنوعی نوک میزد بهم گفت.
برگشته میگه آخ اگه پولدار بودم ميدونستم چه جوری باهات رفتار کنم... فکر میکنید جوابی بهتر از این باید براش می نوشتم : عزیزم خدا خرشو ميشناخت که بهش شاخ نداد.
من مدتی است دو نصف شده ام! نصف ديگرم را هنوز البته نميشناسم
خوبی عزیزم حالت چطوره !؟
ــ برو برو حالم...ازت به هم ميخوره!
عجبا شما بودید چی بهش می گفتید ،احساسم کور شد.
شرمندگيم وقتی بيشتر ميشه که ياد کارايی که برای تولدم کرده ميافتم...اصولا من لياقت هيچيو ندارم.
برام پیامک !! داده و ميگه (اون ميگه) که تو (يعنی من) به جای دل يک سيب زمينی در سينه دارم! بعد گفت ( دوباره همون) که شوخی کرده! منم جواب دادم : هر هر هر بعضی ها چقدر لوس هستند ها ؟
بهش میگم تلفن محل کارتان را که جواب نمی دهید، موبایلتان هم که آنتن نمی دهد... گرفتنتان چقدر سخت است! میگه اتفاقا اگر کسی بخواهد مرا بگیرد چندان هم سخت نیست ! چی باید می گفتم ؟
بهش میگم نکن عزیزم آخه چرا لگد به بخت خودت ميزنی!؟ میگه آخه زورم زياده! چی بهش بگم ؟

ظاهرا امروز را باید فین فین کنان و چای خوران و غر زنان طی کنم .
تونل ها را شايد کنده اند
برای اين که سر هر کدامشان فکر کنی آن يکی سرش چه جور جايی ميتواند باشد
برای اينکه آخر هر کدام ساده لوحی ات را بخارانی ببينی فقط جاده کمی سر بالايی تر شده
تونل ها را شايد کنده اند
برای اينکه توی يکيشان فکر کنی نور بالای اتوبوس روبرو همان روز بيرون تونل است
برای اينکه امتحان کنی ببينی وقت داری ساده لوحيت را بخارانی يا نهببينی جاده چقدر سربالايی شده
تونل ها را کنده اند برای همين چيزها شايد..
باز این نگهبانها بی عرضگی کرده اند و در دیونه خونه رو بازگذاشتند! پروفایل قبلی من هک شد و بعد هم محو شد ! دوستان دوباره منو اد کنید تا دور هم باشیم بازم
2 days Later
فیس بوک من چند روزی قرو قاطی بود و بعد یکهو محو شدفکر کردم هک شدم و نامه نوشتم ولی امروز جواب اومده که کاربران بسیاری اعلام کرده اند مطالب شما توهین آمیز و حاومی مطالب پورنوگرافی بوده و برای همین پروفایلتون دیسابل شده . آخرشم با قاطعیت گفته we cannot provide you with the specific rates that have been deemed abusive یعنی چی اونوقت ؟ پورنوگرافی؟؟؟
مرسی که هستی !
یه وقتایی آدم با مخلوقاتی مواجه میشه که به معنی واقعی کلمه مخ لوق !! هستن طوری که آدم احساس میکنه هیچ رقمه راه نداره تو زندگی سگیش همچین خلقی تو دست و بالش باشه و دچار یه جور سرخوردگی میشه و به سیگار پناه میاره این واکنش معمولا با ذکر جمله “عجب چیزیه سگ مصب” یا موارد مشابه اتفاق می افتد .
یک گوزن از گله های مهاجر
در مهاجرت مریض شد
گوزن ها رفتند
آن گوزن ماند
و در بیماری مرد.
بعضی ها من را ياد ستاره های پسورد می اندازند هرچی که باشند و هرجوری که حساب کنی باز يک جور ديده ميشوند.
آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه ..... از صبح تا حالا دارم اینو می خونم یعنی چی آخه این چیه افتاده تو دهنم؟
آقا... خانم کسی هست به درد دل من برسه ؟ شدیدا به مشاورین بر سر دوراهی مجلات زرد نیازمندم ! شوخی نمی کنما جدی ام !
بزرگترین اشتباه من از تولد تا الان همون تولدم بوده!
قدیما پيدا کردن ستاره ام لای اون همه ستاره خیلی سخت بود..تازگیا اول عینکمو برمیدارم بعد با خيال راحت از لای هفت هشت تا ستاره ای که مونده پيداش ميکنم!
از دل برود هر آن که از دل برود! هيچ ربطيم به ديده و دور و نزديکی نداره..ميدونم که ميگما!
گوش کن...وزش ظلمت را ميشنوی...؟.
فکر کردن يعنی ور رفتن با چيزای تو مغزت تا وقتی خوابت ببره...
صدای يه ترمز چندش آور تو خیابون ... یه نفرمرد..شايدم يه گربه..شايدم هيچ کدوم ! کی ميگه زندگی سخته!؟.
ترجيح ميدی حسودی کنی يا بهت حسودی کنن!؟.
به من بگو بی وفا حالا يار که هستی...در ضمن ميخوام بدوني که اين فقط يه کنجکاويه ساده است فکر نکن ميرم با يارو دوئل ميکنم به خاطر تو!
هی فلانی فیس بوک شايد همين باشد! خاطرات پسری تنها،معجزات کافری بی دين،درد دل با دلبری زيبا...هی فلانی هر چه باشد،من نوشتن دوست ميدارم.. / فرشادثالث! ــ شهريور 88.
خدا رو دوست دارم به خاطر عصر روزای دلتنگی و ابری... بازم شکرت.
کوه با نخستين سنگ ها آغاز ميشود و انسان با نخستين درد..
به دوربین مینگرم شبیه دخترک آخرین قصه ام میشوم آتش میفروشم نان میخرم خسته میشوم و میمیرم.
مطمئنم رو در رو که بشویم حتما کلمه کم میآوریم برای گفتن ، این است که اصراری ندارم ببینمت با اینکه میدانم هر روز از اینجا میگذری و من هر روز دلتنگت میشوم و حالا هم میگذری و دلتنگت ــ که نه ــ اما دلم...
ته دیگ داره به آرامش می رسه ....
سرم سوراخ شده و مغزم با تعجب کودکانه ای يواشکی به دنيای من سرک ميکشد ! تهوع دارم و سرگيجه و لخته های احمقی که جلو چشم مغزم را گرفته اند..
بدون یک ذره آرایش ؛ بدون عمل و ال بل جیمبل ، BIO میدنی یعنی چی ؟ یعنی اکازیون !
تو ترجيح ميدی يه پيکان مسافرکش مدل 48 آب توی خيابونو سر تا پات بپاشه يا يه پرادوی نوک مدادی !؟.
ببين نابغه جان...سرطان خون آبريزش بينی نيست که يهو خوب شه! حالا دوباره هر دفعه ميای بپرس اين یارو خوب نشده هنوز..
تنها نشسته ام و حواسم نیست که دنیا با من است...
همديگه رو بغل کرديم... يعنی اون بغلم کرده ! به ديوار پشت سرم زل ميزنه،دماغشو بالا ميکشه و ميگه: کاش مثل بقيه احمق بودم! به ديوار پشت سرش زل ميزنم... قیافه ناراحت به خودم گرفتم و ميگم : همه چیز درست ميشه عزیزم ... و منتظر ميشم تا گريه اش بند بياد و قسمت مورد علاقه ام شروع شه ( وای من چقدر خبیثم).
آدم متاهل آدمی است که گذشته ای داشته و آدم مجرد،آدمی است که آینده پیش روی اوست ! خلاصه اینکه ازدواج شتری است که در خونه هر خری می خوابد.
پشت سر هر مرد موفقی زنی ایستاده که نتونسته جلوی موفقیت اورا بگیرد / پشت سر هر زن موفق مردی ایستاده و پشت سر او ، مرد خودش ! / پشت سر هر زن موفق یک مرد انگشت به دهان نیز ایستاده که آب از لب و لوچه اش سرازیره ! ، تمرین : درفشانی و مشابهات خود را به این موارد بیفزایید.
آدمها دو دسته اند : یا در مرداد به دنیا آمده اند یا دوست داشتند در ماه مرداد بدنیا آمده باشند " قسمتی از دیالوگ شهاب حسینی تو سوپر استار" هووووم خوشمان آمد.
بیشتر دوست داری بفهمی تور عروس را چطور می زنند یا اینکه عروس رو چطور تور می زنند ؟.
60 min later
اندر ارتباط با قبلی اینکه زیاد بفکر تور زدن نباشید چون بسیارند جوان هایی که سر عقد آمدند و سر عقل نیامدند و بسیارند جوانهایی که سر عقل آمدند و سر عقد نیامدند.
اینو الان گذاشتم رو تلفنم منتظرم ببینم مردم چکار میکنند : با سلام...لطفا پس از شنيدن صدای بوق یه شیرینکاری جالب بفرمائید ... متشکرم.
اگر دین ندارید لا اقل جوانمرد باشید و اگر کوزت نیستید لا اقل ژان والژان باشید دیگر چرا تناردیه می شوید ؟.

:ط :ط :ط :ط :ط
چشماتو ببند يه پاتو بگير هوا دو تا دستاتم بذار رو سرت حالا اگه راست میگی بگو دوستم داری!
ميشه وبلاگ کادو داد!؟.
دارم بهش میگم دوستت دارم در حد تیم ملی بعد میگه به همچنین خودت هم باید فهمیده باشی ! بعد من خیلی خوشم میاد و داد می زنم کمک من میخوام اینو بنویسم بعد اون بهم یاد میده و بعد میام من مینویسم بعد گوشم میخواره که یادمه مامان بزرگم میگفت خوبه خوبه عزیزم خوش یمنه .
موهای های لايت شده دخترک روياهای من،ريشه در فسفر مغزش دارد.
روی مشق عشق، همیشه خط سرخی هست حتی وقتی که آدمها برای این مشق میکنند که بفهمند مداد را چطور دست بگیرند.
ينده زيباست..چون نه مثل گذشته است و نه مثل هيچ چيز کهنه ديگر...

دلم باز غمباد گرفته ، من از زمین و زمان شاکی هستم ، من شاکی ام ، من دلخورم، دلخورم از تلنبار این همه حرف توقیف شده در میانه‌ی راه گلویم.
دنیای عجیبی ست: تا مریض نشوی برایت گل نمی اورند.تا گریه نکنی نوازشت نمیکنند.تا فریاد نکشی به سویت برنمیگردند و تا نمیری نمیبخشن.
یکی بیاد منو بدزده ... یکی بیاد .
امروز داشتیم حرف مرگ می زدیم با چند نفر یکهو گفت حاضری نصف عمرتو بدی يه دقيقه مرگ رو تجربه کنی !؟ گفتم نه من حاضرم همشو بدم ! همینجوری که نگام میکرد گفت هوم و رفت
بعضيا جنبه خوب زندگی کردنو ندارن بعضيام جنبه زندگي کردنو..
کی ميتونه به صورت تحليلی یه دلیل بیاره که چرا با اين که پيتزا گرده جعبه اش مربعه!؟
میدونم چرا و نپرسید چرا ولی خاکستری عجيب ترين رنگ دنياست...
صبر کردن تنها کاريه که بدون اشتباه انجامش ميدم! کلا هيچ کس تو کاری که سی و چهار سال روش تمرين کرده اشتباه نميکنه!.
امروز تو یه فیلم آقاهه گفت: ميخوام جهنمو برات چراغونی کنم.. خوشمان آمد.
همین رو کم داشتم مامانم هم اکانت فیس بوک درست کرده عجبا!؟
180 Min Later
عجب گیری کردم ها ؟ مسج داده شیرمو حلالت نمی کنم اگه منو اد نکنی ؟ چقدر من باید تاوان اون شیر نخورده رو بدم ؟
اگه بيشتر آدمای دنيا ديوونه بودن عاقلا رو تو تيمارستانا به تخت ميبستن!؟
لاشخورا چون جسد بقيه رو خوردن زشت شدن يا چون زشت بودن هيچکس بهشون غذا نداده رفتن جسد بقيه رو خوردن!؟
من دزد شبرو نيستم..من...
ــ بیشین بینیم بابا هر کی مياد اينجا همينو ميگه سرباز ببرش انفرادی !!
نوشته: و به تو فکر کردن زيباست و اميد آفرين... بهش نمیگم نداشتن کسی که بهش فکر کنی خیلی زیباتره...یکی به نفع من!
روزي گمان مي بردم كه تمام مي شود يا نه اما چه زود تمام شد . آن وقفه طولاني ميان اين نوشته ها ... آن روز ها كه ما پر بوديم از هم.
به نظر شخصی خودم! قلب دو تا وظيفه اصلی داره: 1- پمپاژ خون 2- پمپاژ محبت! قلب من همون اولیشو انجام بده من ازش راضيم.
چند وقته موقع فيلم ديدن دوست دارم شخصيت منفيه برنده شه ! شاید چون تنها کسيه که تظاهر به خوب بودن نميکنه... متنفرم از تظاهر به خوبی..
کاش فردا شب که به خانه برمیگردم آمده باشی... بعد نوشت: کاش یادم نمیآمد که هرگز نمیآیی.
هان ای شب شوم وحشت انگيز تا چند زنی به جانم آتش؟ يا چشم مرا ز جای برکن يا پرده ز روی خود فرو کش يا باز گذار تا بميرم کز ديدن روزگار سيرم....
چه تلخ است که دیگر گریه هم مرهمی بر داغ دلم نیست وقتی که دلم را در ناکجا آباد زندگی دفن کردم...
هم می زنیم گذشته را حال را؛ تا آینده ای متفاوت بسازیم...
روزای آخری اذيتم نکن خب؟ نمیدونی مگه من الان تو يه باتلاقم! با اولين قدم تا زانو ميرم زير لجن...قدم دوم تا گردن..قدم سومم زير لجن خفه ميشم ..به همين راحتی...
آیا می دانید که آسمان ها و زمين به هم پيوسته بوده اند و خدا آن ها را از هم جدا كرده و هر چيز زنده را هم از آب آفريده ؟ اگر می دانستید که هیچ واگر نمی دانستید پس آيا ايمان نمي آورید؟
تو قرآن اومده ما زمین و کائنات را در هفت شبانه روز آفریدیم حالا من سئوال دارم مثلا وقتی هنوز زمین و خورشید و اینا آفریده نشدن و کارشون نصفه نیمه هست چجوری شبانه روزی بوده که معلوم شده هفت شبانه روز طول کشیده؟
امسال شب قدری نشستم و قرآن خوندم و با مارکر همه اشکالامو زرد کردم حالا دنبال یکی میگردم سئوالامو پاسخ بده؟
انقدر از زیر ذره بین دیده شدی که گاهی برخورد های عادی مردم اینجا برات عجیبه ! حتی وقتی در غیر منطقی ترین وضعیت ممکنه باشی :) .
ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواست.
و ما همهء ما محکومیم به دست و پا زدن میان عقل و احساسمان... هیچ وقت روابط دنیای مجازی رو وارد .دنیای حقیقی نکن...گند میزنه به همه چیز
یکوقت هایی...یادم می رود ... خواب دیده ام یا بیدار بوده ام ... یکوقت هایی که یادم می رود ... خودم را چند نیشگون بگیرم... یکوقت هایی که آنقدر خوشحالم...که شبیه هیچکدام از لحظه های روزمرگی هایم نیست... .یکوقت هایی مثل دیدن ... بعد از سالهای ... همبازیهای کودکیهایم
من ترا در تو جستجو کردم/ نه در آن خوابهای رویایی/ در دو دست تو سخت کاویدم/ پر شدم،پر شدم،ز زیبایی/ پر شدم از ترانه های سیاه/ پرشدم از ترانه های سپید/ از هزاران شراره های نیاز/ از هزاران جرقه .های امید/ زندگی
وقتی نباشم دلم برای خودم تنگ می شود برای کارهای نیمه کاره ام برای سهمیه اشکهای روزانه و برای .روزهایی که منتظر نگاهت مانده بودم
همیشه چیزهایی که آرزوشون رو داریم در لحظه هایی که اصلا انتظارش رو نداریم اتفاق می افتن نمی دونم .چرا این قانون این همه توی زندگی من اتفاق می افته اما دوسش دارم
کنار خواهیم گذاشت ترس را ، آرزو را و با باد خواهیم رفت به ساحل دریا بیا .
رندان مست رسید به دستم ... و من الان در آسمان ها سیر می کنم ...من هم امشب با شجریان  . شب زنده داری خواهم کرد
اول راهنمایی که بودم بچه مثبت بودم و همیشه برام سئوال بود که چرا صبح ها توصف وقتی دعای فرج می خوندن و به «حَتی تُسکه نَهو»که می رسیدیم ناظم چهار چشمی صف سوم راهنمایی ها رو می پائید دورانی بود ها.
یادش بخیر معلم ها چه مغرور بودند : شما اگه همتون 20 بشین، یه قرونم به من نمی دن؛ اگه همتونم رَد بشین یکی نمی تونه به من بگه آقا بالای چشمات ابروه.
فقط ديوانه ها فکر ميکنند زمان متوقف است و غم و غصه ها جاودانه اند . شک نکن که هر کی اينو گفته ديوونه بوده چون منم همينجوری فکر ميکنم و البته من ديوونه نیستم!
سوال من اينه که اگه ما قبل از تولد ميدونستيم دنيا اين شکليه چند نفرمون قبول ميکردند که به دنيا بيان..!
خستگی يعنی من ، شايد بايد رفت!
بهم تنه زد و گفت هوی جلو پاتو نگاه کن خسته تر از اونی بودم که بخوام برگردم و جوابش رو بدم زل زدم به عاشقانه آروم دو تا کلاغ روی درخت جلويی..
بروبکس کسی اینجا از نیویورک هست که دلش بخواد تو مترو سوار تاب بشه ؟
الان رسما دارم حسی رو که مسيح شام آخر داشته درک می کنم.
مشت میکوبه به در..داد میزنم خوابم..داد میزنه باز کن..داد میزنم خوابم.....خوبيش اينه که نميتونه بياد تو..حتی اگه داد نزنم..اگه نتونم..اگه نباشم..
کمک..کمک سکس ـ اِکه ام گرفته!
دلم ميخواد روزای تابستونو از وسط جر بدم،توشو با برف پر کنم،با بارون بخيه اش بزنم...در ضمن ميخوام سر به تن این تابستونی که ساعت 8 صبحش بايد پاشم برم ورک شاپ نباشه..
و من آیا روزی برای همیشه چمدان هایم را زمین خواهم گذاشت؟
ــ تو هم دلت برام تنگ شده بود !؟
ــ مگه کجا رفته بودی؟
ــ هيچی٬بيخيال
حالا که خوابم نميبره بذار ببينم تا صبح ميتونم روح جر خوردمو وصله کنم...چند وقته دارم زيادی فسفر ميسوزونم..
دختره شرط میذاره: بايد 100 شب بيای زير پنجره اتاقِ من تا صبح ساز بزنی.پسر 99 شب ميره و شب آخر نه...
چو وصلی شد دگر عشقی نباشد
دگر عشقی به معشوقی نباشد...
نميتونم اون لحظه رو توصيف کنم.تا لبم بهش خورد آتيش گرفتم.حرارتش از لبم توی تمام بدنم پخش شد...لبم بی حس شده بود ولی بازم داغیشو حس میکردم..اون لحظه واقعا... ـــ حالا يه بار يادم رفت تو چاييت آب سرد بريزم...بچه ننه ببین چه قشقرقی راه انداختی ها ؟
.دو دسته آدم داریم ! ۱ـ آدمایی که فکر ميکنند آدم هستند ۲ـ آدمای غیر آدم
.سحر شد ! مرغ سحر جون کجایی ؟ تو روخدا تو ديگه برام ناز نکن جون مادرت ناله سر کن
اینجا اینجا است و این صدای من ! من اینجا هستم و تو نه ! دیگه هم این طرفها نیا..
میدونید وقتی مظلو م ترین بچه کلاس رو که هر روز کتکش می زدید و تغذیه اش رو هم می گرفتید ازش و ميخوردید رو بعد از 20سال یکهو تو خيابون ببینید و بعدش قرار یه شام رو باهاتون بذاره چی کار بايد بکنید ؟ من .الان اینجوری شدم
کاش ميشد مثل یه فیلم لوس يه چيزی تو سرمون بخوره و تمام خاطرات بدمون يادمون بره بعدشم تمام خاطرات خوب ده نفر ديگه بياد جاش! البته از اونجا که چیز خوبی تو سر من یکی نیست مطمئنم اگر اون چيزه تو سر من بخوره من حدود 98% از محتويات مغزم را از دست خواهم داد..!
ماه رمضان ماه مهمانی خداست، ماه ضیافت الله است که مومنان... ــ آهان که اینطور گفتم چرا مردم همش گرسنه ميمونن تو اين ماه
وززززززززززززززززززززززززززززززز . دوپسسسسسسسسسسسس ! وای مگس کشته شد ! وای مگس .کشته شد
نشسته بود روی تخت. از خواب پریده بود. گرگ و میش بود هوا. دست در موهای بلندش کرد و سرش را خاراند. نمیخواست به ساعت نگاه کند. میدانست پایش را از تخت بیرون بگذارد باید زندگی را شروع کند. آرام به کنار تخت رفت. پایش را لحظه ای به زمین زد. ترسید. دوباره بر...روی تخت نشست. بادبان قایق تک نفره اش را افراخت. پارو ها را در دست گرفت. پارو زد، باز پارو زد، و باز هم. دور شد
داشتم باهاش میومدم خونه که یه ماشین حمل بتون دیدیم!گفت بچه که بوده:
ــ بابا چرا پشت اين کاميونا بعضی وقتا ميچرخه بعضی وقتا نه!؟
ــ عزیزم٬ اينا وقتی خوشحالن پشتشون ميچرخه!
... چه بابای باحالی
.همه از مرگ ميترسند و من از زندگی سمج خودم
اگه گراهام بل تلفن رو اختراع نکرده بود تکليف اين همه آدم که با دایال آپ به اينترنت وصل ميشن چی میشد!؟
شده تا حالا کابوس ببينی..از خواب بپری و کلی خوشحال بشی که کابوس بوده؟شده بزرگترين آرزوهاتو تو خواب ببينی..از خواب بپری و حالت گرفته بشه!؟ خب اين به اون در..
بعضی وقتا طرف شدن با آدمای بد لازمه...لازمه بفهميم همه مثل خودمون نيستن!هممونو تحويل گرفتما!
يادتونه کلاس اول يه سری عدد ميدادن که زيرش نقطه بود بعد اينارو که به هم وصل ميکردی يهو یه هواپيما درست ميشد!؟ عجب حالی ميداد..!
کاش يک آفتاب پرست بودم! آفتاب پرست اين را گفت و مگس را يک لقمه چپ کرد... ميدونم که نميدونيد!
آدما هر چی کوچيکترن راحت ترند نه به خاطر اينکه فکر و خيالشون کمتره به خاطر اينکه عقلشون کمتره.
دلم میخواد بدونم چند نفر از ما خودمونيم و نه آرزوهای پدر مادرامون..!؟
يه بالش خریدم ،هم نرمتر از قبليه هم گنده تر،ولی چه فايده به اميد روزی که بالش های نو کابوس های کهنه را عوض کنند..!