مامان
دلم می خواد برام قصه بگی
قصه خاله سوسکه
که داشت می رفت به همدون ، شو کنه به رمضون ، نون گندم بخوره منت بابا نکشته
مامان
می شه دست بکشی دوباره رو موهام
بگی که جشن عروسی یه سوسک و موش چه جوری
لحظه به لحظه
عکاسم داره ؟
عکساشون مونده ؟
مامان
می شه برام قصه بگی
اونقدر قصه بگی که خوابم ببره
اون وقت خواب ببینم
که موشه نمرده
و هنوز که هنوزه زنده است
قراره بچه دار بشن
اما عشقشون همچنان زنده است