دستمو كه البته دست من نيست و خود منه و مهم ترين بخشي از منه كه خيلي دوستش دارم
به لطف دوربيني كه همش عشقه، گذاشتم رو ميز و در شكلهاي مختلف ازش عكس ميگيرم
وقتي به پشت ولو ميشه روميز، محو تماشاي قيافه ي مسخ شده اش ميشم
وقتي انگشتام كه همون پاهاي دستمن از جمع شدگي در ميان و راست مي كنن
شكم چاق و بيرون زده ي خودشو نشونم ميده
كه مسخ كافكا رو خط به خط از جلو چشمم ميگذرونه
حالا كه دستو بيشتر حس ميكنم بيشتر دوستش دارم
اين دو جونوري كه در انتهاي بازوانم مي جبند خود من اند
پ.ن : نميدونم چه جوري عكس بايد بزارم وگرنه عكس ميزاشتم ببينيد كه دستام مرداند،اينو از روي تعداد پاهاشون نفهميدم
از اينكه هيچ وقت دستشونو جلوي هيچ نامردي دراز نمي كنن فهميدم