تا حالا شده صبح ساعت ۸:۳۰ با گریه از خواب بیدار شی؟با هق هق؟یه جوری که نتونی صداتو کنترل کنی و دوست کناریت از صدای هق هقت بیدار شه و نگرانت بشه؟
تا حالا شده نگران حال و روز خودت بشی؟نگران از اینکه دیگه اون آدم قبل نیستی و داری تغییر می کنی٬یه تغییر بد٬یه تغییری که تو اصلا دوسِش نداری٬یه تغییر که داره تو رو تو عمق دپرشن فرو می بره.مثلا اینکه داری احساستو از دست می دی٬شور و هیجانت رو از دست می دی٬دیگه چیزی شادت نمی کنه٬فقط مثه ابر بهار گریه می کنی.دلت برای خودت می سوزه٬دلت تنگ شده برای اونی که بودی٬اونی که می شناختی.چی داره می شه؟
تا حالا شده ساعت ۹ صبح وقتی داری بلند بلند گریه می کنی همه اس ام اس هایی که دوست داشتی رو دلیت کنی ؟
آدما هر چیزی رو که دوست دارن می ریزن تو سطل آشغال؟؟
خسته ام٬شکسته ام٬داغون شدم٬به استراحت مطلق نیاز دارم٬به یه جرعه آرامش محض…
لطفا یکی دکمه رفرِش منو بزنه!