چقدر سخته به کسی
که هیچ وقت برای تو نبوده
هیچ وقت نمی تونه برای تو باشه
بگی که
برگرد
زود برگرد
دلم برات تنگ شده
به کسی که خیلی خیلی دوره
و هیچ وقت قرار نیست نزدیک بشه
به کسی که تنها حرفش با تو روزی روزگاری است ، شاید در حرکت برگشت قطاری در بی حوصلگی داغ دار
خسته کننده و دست و پا زدن در تب بیماری
حالا گیرم بگه به فکرتم
گیرم بگه دلم می خواد بغلت کنم
گیرم بگه بیا با هم وبلاگ داشته باشیم
آره ! دوست داشتن یهو گل می کنه، یهو دود می شه می ره به هوا
غلط کرده اون که گفته مرا کم دوست داشته باش اما طولانی
نه! قصه اصلا اینا نیست
قصه گفتنش خیلی سخت و پیچیده است
سخته که بگی دلم براش تنگ شده
بگی که برگرد
زود برگرد
کجا؟
چرا؟
چه سرگشتگی غریبی!
فقط یادت نره
زود برگردی
هر جا که دوست داری
و می خوای برگردی...