تمام شبم،ستاره بارون می شه،بارون ستاره ها می زنه به همه شیشه ها ،پرده های تیره رو ، تو می زنی کنار، چشمامومی بندی با دستات می بری به سمت پرده های کنار ، می گی ببین داره اشک خدا می زنه به شیشه ها ...حس رهایی..من می تونم حالا پرواز کنم...من می تونم برم به سرزمین فرشته ها... به چشمات زل می زنم،زندگی همه بشریت دو دو می زنه تو نی نی چشمات ...فکر می کنم همه زنان غار نشین دعا خوانده اند، برای رسیدن دست های تو به من ... هر خطش ، قسمتی از دایره زندگی منه ...