بودنت را نمي بينم
اما همين که مي روي تمام دنيايم مي شود تو
خاطره هايت از درزهاي پاره ي لباس هايم بيرون مي زنند
موهايت لاي کتاب ها سبز مي شوند
تمام تلوزيون مي شود آهنگ هاي مورد علاقه ات
عکس هاي گم شده ات زير تخت پيدا مي شوند
لباس ها و جوراب هايت هم
اسمس ها اشتباهي به تو سند مي شوند
و کتاب هايت روبه رويم صف مي کشند
وقتي مي روي زندگيم را با زندگيت اشتباه مي گيرم!!