دوستم بود و گرفتاری و گشادی و حواسپرتی اجازه نمیداد هیچ وقت حالاحوال کنم باهاش ولی خوب تو فکرم بود مخصوصا که هر از گاهی می دیدم چراغش روشن و خاموش میشه تو یاهو تا اینکه دیشب ساعت دو، سه بود آنلاین شد و چراغ من هم روشن بود که پیام داد : میگه دلم برات تنگ شده پا میشی بیای شمال یا پاشم بیام تهران ؟
خشکم زود اول فکر کردم شوخی میکنه و بعد دیدم نه خیلی جدی داره ادامه میده که بهش گفتم : کریم جان من الان دهساله ایران نیستم !
خشکم زود اول فکر کردم شوخی میکنه و بعد دیدم نه خیلی جدی داره ادامه میده که بهش گفتم : کریم جان من الان دهساله ایران نیستم !