تن عریانش را مثل یک نقشه گنج روی تختخوابش پهن کردم و با نوک انگشتانم روی آن در خیابانهای بدنش چرخیدم، بنبستها را دور زدم، از دستاندازها گذشتم و چراغ قرمزرا رد کردم ...
Newer Post
Older Post
Home