بعد هی میگویند: منطق، تفکر، تصمیم گیریهای عقلانی! امان از این حرفهای گنده ی بیخاصیت. یکی نیست بهشان بگوید که شرط کار دل این است که بی محابا یک روز همینطور که قدم میزند، خودش را دربست ببازد به نگاه یک رهگذر. اصلا یادت هست؟ قصه ما هم از همین جا شروع شد: یک نگاه تو، یک نگاه من.