نويسنده و کارگردان: رابرت کرامبي. موسيقي: مارو تئودوراکيس. مدير فيلمبرداري: باقر رافي يف. تدوين: ايگور ليتونينسکي. بازيگران: اوالون بري[سافو]، تاد سولي[فيل]، لودميلا شيريه وا[هلن]، بوگدان اشتوپکا[پرفسور اُرلوف]، اليزيوس والکوس[ديونيزيوس]، اوکسانا اُسيپووا[ماريا]، سرگئي کوزنکو[کريستوس]. 88 دقيقه. محصول 2008 اوکراين.سال 1926. سافو دختر مردي ثروتمند که به تازگي با نقاشي جوان به اسم فيل ازدواج کرده، با کشتي تفريحي شان به جزاير لزبو مي روند تا ماه عسل خود را بگذرانند. در ابتدا سافو که دختري مدرن است با نگاه هاي متعجب اهالي جزيره روبرو مي شود، اما فيل از بودن در آنجا راضي است و شروع به خلق تابلوهاي تازه مي کند. تا اينکه يک روز سافو در حين گردش در جزيره و بعد از کوتاه و رنگ کردن موهايش با دختري به نام هلن برخورد مي کند. هلن زيبا فرزند باستان شناسي روسي به نام اُرلوف است که بعد از وقوع انقلاب اکتبر ترجيح داده به کشور خود بازنگردد و به حفاري هاي خود در جزيره ادامه دهد. هلن به زودي اعتماد سافو را جلب و دوستي او را به دست مي آورد. پي آمد اين کار ابراز علاقه هلن به سافو است. کاري که در آغاز براي سافو غريب است، اما اندک اندک علاقه ميان دو زن را پذيرفته و به آن دل مي سپارد. سافو هلن را به فيل معرفي کرده و مدتي بعد هر دو رابطه اي سه گانه را به او پيشنهاد مي کنند. فيل نيز ابتدا مخالفت مي کند، اما بعد از عشق بازي با هلن زيبا سافو دچار حسادت شده و رابطه ميان سه نفر تيره مي شود. سافو بعد از يافتن سکه اي قديمي با نيمرخ سافو شاعره يوناني و ديدن شباهت هاي ميان خودش و او مي پندارد، شاعره معروف در وجود او بار ديگر به دنيا بازگشته است. اما هلن که باکره بوده، بعد از اولين همخوابگي اش با فيل کشف مي کند که تمايلش به جنس مخالف بيشتر است و او را ترک مي کند. پي آمد اين کار مرگ سافو و خروج هلن به همراه فيل از جزيره است...
چرا بايد ديد؟
رابرت کرامبي متولد 1964 لندن است. اولين فيلم بلندش Cuba Libre را در سال 2000 ساخت و سافو دومين فيلم سينمايي او به شمار مي رود. کرامبي در فاصله اين دو فيلم ويديويي نگهبان زمان را نيز در سال 2004 کارگرداني کرده است. کرامبي هم اکنون سرگرم ساخت نسخه تازه اي از دن کيشوت است که در سال 2009 به نمايش در خواهد آمد. نگهبان زمان را نديده ام، اما Cuba Libre در قالب کمدي خود اشاره به قفس هايي داشت که همه ما درون آن هستيم و گاه بي خبر از وجودش آن را خانه مي ناميم و يا چيزهايي ديگر. سافو نيز فيلمي با همين تم و اين بار جنسيت است. سافو نام و محوريت قصه خود را مديون اسطوره سافو شاعره يوناني سده هفتم پيش از ميلاد است. سافو به قولي بزرگ ترين شاعر غنايي از زمان باستان تا امروز و نخستين زني است که کنار احساسات فردي، خصوصيترين احساسات خويش را در شعر بيان کرد. افلاطون او را ايزدبانوي دهم هنر و زاهد آسوري تاتيانوس وي را "روسپي، ديوانهٔ عشق، کسي که هرزگياش را آواز ميداده" ناميدهاند. بيشترين جنجال پيرامون او نيز به دليل گرايش همجنسگرايانه اش بوده است. سافو در سرودههايش عشق بين زنان را ستايش کرده است. او از جزيرهٔ لزبوس است و براي همين، امروز زنان همجنسگرا را "لزبين" مينامند.از اشعار سافو بخش اندکي به جا مانده و برخي مورخان و محققين مانند اديت موراي فرانسوي عقيده دارند که وي خودکشي کرده است. نظريه هاي ديگري نيز مطرح است از قبيل اينکه دو سافو وجود داشته: يکي شاعر و ديگري زني اشرافي و افسانه ها و اسطورهاي بسياري درباره سافو ساخته شده، همچون روسپي بودن يا زشت رو بودنش که در حوصله معرفي فيلم نيست. اما اين خلاصه را گفتم تا بر اصرار کارگردان و شخصيت اصلي بر شباهت هاي ميان رفتار و سرنوشت سافوي فيلم با سافوي شاعر اشاره کرده باشم که در پايان با خودکشي وي پايان مي پذيرد. فيلم در دهه پر غوغاي بيست مي گذرد و سافو نماينده زن زن مدرن ابتداي قرن بيست است که رفتارش براي اهالي جزيره کوچک(حتي راندن تنها اتومبيل جزيره) غريب و به قول قدما نشانه آخر زمان است. او با خودش نشانه هاي نهضتي را به جزيره مي آورد که چند دهه بعد در دنيا به جنبشي نيرومند تبديل خواهد شد. مرادم فمينيسم است نه همجنس گرايي که در اينجا فقط نشانه اي به آزادي تن اوست. اما کارگردان براي رسيدن به اين هدف راهي غلط را مي پيمايد. صحنه هاي پرشکوه و زيباي معاشقه دو زن در ساحل يا مکان هاي ديگر، رنگ و جلايي در ستايش لزبينيسم به فيلم مي دهد. اما در پايان فيلم با بروز بحران روحي در سافو و چشيدن طعم همخوابگي با مردها توسط ايرنه که به شناخت جسماني و روحي منتهي مي شود، مسيري ديگر برمي گزيند. تماشاگر بخت برگشته که تا اينجا با فيلمي در ستايش اساطير يونان باستان و همجنس خواهي زنانه روبرو بوده، خود را با قصه عاشقانه حقير دختر کوچولوي ثروتمند بيچاره روبرو مي بيند که همه ترکش کرده اند. سافوي فيلم در نهايت يک ميليونرزاده هوسران است که ايرنه اين هوس را در وي بيدار و به آن دامن مي زند. اما بعدها خود نمي تواند به آن پاسخ بگويد و زوجي مذکر برمي گزيند. سافو که با بودجه اي نزديک به دو ميليون دلار توليد شده قرار بوده تا با دست اندازي به اسطوره سافو، برگرداني مدرن از آن ارائه دهد. اما روحيه مثلاً آزاد و مستقل دختر ميليونر قرن بيستمي کجا و طبع لطيف سافوي شاعر کجا؟ شباهت ها فقط ظاهري است و ايده ابلهانه تناسخ نيز برچسبي نازيبا است که قرار بوده بر رمز و راز قصه بيفزايد. فيلم به عنوان نماينده سينماي اوکراين يک قصه درباره مثلث عشقي نخ نمايي بيش نيست و تنها حسني که دارد تشويق تماشاگر به جست و جو درباره سافوي واقعي است و از اين راه آشنايي با ادبيات کلاسيک. تنها نکته چشمگير فيلم لوکيشين هاي زيباي آن است. همين!
ژانر: درام، عاشقانه.
لينکهاي دانلود