همه چیز درباره سایتهای سینمایی

اینترنت به مثابه کهکشانی از اطلاعات است که ما با آن به فاصله یک کلیک فاصله داریم. تفاوتی نمی‌کند که در چه زمینه‌ای فعالیت می‌کنید و علاقه‌مندی‌های شما چه چیزهایی هستند، در هر حال اینترنت هیچ‌گاه شما را ناامید نمی‌کند و در آن می‌توانید همواره صفحات جالبی پیدا کنید که شگفت‌زده‌تان کند. سینما هم در این بین مستنثنی نیست، در این پست مجموعه‌ای از سایت‌های مرتبط با هنر سینما را به شما معرفی می‌کنم:
سایت‌های سینمایی مشهور: این سایت‌ها را تعداد زیادی از علاقه‌مندان هنر سینما می‌شناسند، به یاری این سایت‌ها می‌توان اطلاعات جامعی درباره یک بازیگر، کارگردان یا فیلم پیدا کرد، مثلا عکس‌های یک فیلم را دید، همه فیلم‌هایی که یک بازیگر در آنها بوده پیدا کرد و یا حتی از پروژه‌های در حال ساخت آن بازیگر مطلع شد.سایت
Internt movie database بی‌شک مشهورترین این سایت‌هاست، طوری که وقتی در اینترنت و یا وبلاگ‌ها صحبت از فیلمی می‌شود، برای ارجاع به اطلاعات بیشتر و دقیق به این سایت لینک داده می شود .

متاکریتیک هم سایت جالبی است، به کمک این سایت می‌توانید به صورت مختصر و مفید تمام نقدهایی را که در مورد یک فیلم شده است را بخوانید، مثلا یک علاقه‌مند فیلم‌های برادران کوئن می‌تواند، ۶۲ نقد را که در نشریات مختلف درباره آخرین فیلم آنها یعنی Burn After Reading را بخواند.
مرور
بخش سینمایی روزنامه نیویورک تایمز و یاهو هم به دوست‌داران سینما توصیه می‌شود:
Nice Shorts: سایتی که در آن می‌توانید انبوهی از فیلم‌های کوتاه و انیمیشن‌ها را ببینید.
سخنان قصار سینمایی: در فیلم‌های محبوبمان گاه دیالوگ‌های رد و بدل می‌شود که مورد توجه‌مان قرار می‌گیرند، گاهی آرزو می‌کنیم فیلم را دوباره ببنیم تا به آن دیالوگ خاص برسیم و آن را از زبان هنرپیشه بشنویم، اما سایت‌هایی در اینترنت وجود دارند که این کار را بسیار آسان می‌کنند، این سایت‌ها سخنان قصار سینمایی را به تفکیک بازیگر و فیلم، مرتب می‌کنند و شما به سادگی می‌توانید به دیالوگ مورد نظرتان برسید و بعد آن را دانلود کنید! بنابراین دیگر شنیدن صدای اورسون ولز در فیلم همشهری کین در حال گفتن ،رز باد، یا شنیدن صدای مارلون براندو در حال دادن پیشنهادی ردنشدنی برای شما دشوار نخواهد نمونه‌هایی از این سایت‌ها:
http://www.coolmovi/ esounds.com
http://www.moviesou/ nds.com
http://www.classicm/ ovies.org/ sounds.com
به فیلم‌ها گوش کنید!: ما عادت داریم فیلم‌ها را ببینیم، اما به کمک سایت listen to a movie، می‌شود به یک فیلم به صورت کامل گوش داد! صدای بیشتر از ۱۴۰۰ فیلم به صورت کامل در این سایت قرار داده شده‌اند.
صدای بیشتر از ۱۴۰۰ فیلم به صورت کامل در این سایت قرار داده شده‌اند.
سخنرانی‌های سینمایی: بسیاری اوقات سخنرانی‌ها و مونولوگ‌هایی که توسط بازیگرهای در فیلم‌های سینمایی انجام می‌شوند، نه‌تنها دست‌کمی از سخنرانی‌های افراد مشهور دنیای سیاست، دانش یا هنر ندارند، بلکه برتری‌هایی هم بر آنها دارند. چه کسی است که سخنرانی اسکار شیندلر را در فیلم فهرست شنیدلر هنگام اعلام پایان جنگ به اسرای یهودی، یا حرف‌های آل پاچینو در فیلم بوی خوش زن یا صحنه رستگاری طلبیدن دانیل پلینویو را در فیلم خون به پا خواهد شد، فراموش کرده باشد!
در سایت
movie speeches به نشانی می‌توانید به شمار زیادی از این سخنرانی‌ها و دیالوگ‌های سینمایی گوش کنید.
هالیوودی‌ها پشت میله‌های زندان: در سال ۱۹۶۱، آل پاچینو ۲۱ سال بود که توسط پلیس دستگیر شد، علت دستگیری حمل سلاح گرم غیرقانونی بود. اما آل پاچینو توانست پلیس را قانع کند که تنها برای تمرین یک نقش سینمایی و برای حس گرفتن، اسلحه را با خود داشت!در
این آدرس می‌توانید، تعدادی دیگر از داستان‌های دستگیری‌های و خلاف‌های مشاهیر اینترنتی را بخوانید!
گاف‌های سینمایی: در شمار زیادی از فیلم‌های سینمایی با وجود دقت زیاد کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویسان می‌توان اشتباه‌هایی را پیدا کرد. این اشتباهات شامل اشتباهات تاریخی فاحش، اشتباهات مربوط به چهره‌آرایی و لباس بازیگرها، اشتباهات فیلمنامه و � هستند. در
اینجا می‌توانید، این گاف‌های سینمایی را به صورت دسته‌بندی شده مطالعه کنید.
تریلرها: دیدن تریلر فیلم‌های سینمایی مشهور به خصوص اگر فیلم اکران نشده باشد و انتظار به روی پرده آمدنش را داشته باشیم، بسیار هیجان‌انگیز و جالب است।طبق معمول جستجو در سایت یوتیوب می‌تواند، به سرعت ما را به تریلر فیلم مورد نظرمان برساند، اما در کنار سایت یوتیوب از سایت‌های دیگری هم می‌شود بهره برد। مزیت این سایت‌های این است که تریلرها را با کیفیت بیشتری عرضه می‌کنند و بنابراین اگر از نعمت اینترنت پرسرعت برخوردار باشید، از تماشای تریلرهای با کیفیت خوب لذت خواهید برد. دو نمونه از این سایت‌ها:
http://www.apple/. com/trailers
http://www.trailera/ ddict.com
پوسترهای سینمایی: دوست دارید پوسترهای فیلم‌ها را با کیفیت بالا ببینید؟! فکر نمی‌کنم بهتر از سایت
Movie Poster Gallery پیدا کنید. در این سایت با نظم ترتیب قابل ستایشی، پوسترهای فیلم‌های سینمایی به تفکیک سال ساخت، هنرپیشه، هنرمند سازنده پوستر مرتب شده‌اند. کیفیت عکس‌های پوسترهای این سایت آنقدر خوب است که شما حتی می‌توانید از آنها پرینت بگیرید.
زیرنویس‌: برای کسانی که مهارت شنیداری لازم برای دیدن فیلم‌ها به زبان اصلی ندارند، زیرنویس نعمتی است. آنها به این وسیله می توانند به تدریج فهم شینداری زیان خارجی خود را هم افزایش دهند. سایت
opensubtitles سایت خوبی برای دانلود زیرنویس‌ است. در این سایت حتی می‌توان زیرنویس فارسی بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های روز را هم پیدا کرد.
سینما و شبکه‌های اجتماعی: کاربران ایرانی اینترنت نخستین بار با شبکه‌های اجتماعی به وسیله سایت ارکات اشنا شدند। شبکه های اجتماعی این روزها در وب محوبیت زیادی دارند و در مورد هر موضوعی که فکر کنید، شبکه‌های اجتماعی ویژه و تخصصی درست شده است. این روزها پزشکان، کتاب‌خوان‌ها،فوتبال‌دوست‌ها، بیمارها، علاقه‌مندان هنر آشپزی، مادرها ...هر یک برای خود شبکه اجتماهی اختصاصی دست و پا کرده‌اند. سینما هم از این امر مستثنی نیست، سایت
فلیکستر مشهورترین شبکه اجتماعی ویژه سینما دوست‌ها است، بعد از عضویت در این سایت هر کس می‌تواند فیلم‌های مورد علاقه خود را به لیست علاقه‌مندی‌های خود اضافه کند، در مورد آنها نقد بنویسد، بر اساس میزان شباهت فیلم‌ها یا هنرپیشه‌های مورد علاقه، دوستانی برای خود پیدا کند.
آنچه در سینما و تلویزیون نمی‌بینید!: ما کمتر فرصت می‌کنیم که فیلم های مستند روز را تهیه کنیم و ببینیم. بر خلاف فیلم‌های روز که با تأخیری بسیار کم، وارد بازار غیررسمی فیلم ایران می‌شوند، فیلم‌های مستند چنین فرصتی را نمی‌یابند و اصولا بازاریابی و تبلیغات فیلم‌های مستند، آنقدر نیست که آنها را به درجه شهرت فیلم‌های هالیوودی برساند.اما، دیدن مستمر فیلم‌های مستند، می‌تواند شما را با سینمای مستقل دنیا آشنا کند و نگرش تازه‌ای نسبت به تاریخ، علم و وضعیت بشر در جهان امروز، در شما ایجاد کند.
اگر به دنبال منابعی برای پیدا کردن و تماشای فیلم‌های مستند هستید، این سایت‌ها را به شما توصیه می‌کنم:
سایت‌های سینمایی ایرانی: فهرست تعدادی از سایت‌های خوب سینمایی ایران به شرح زیر است:

ماما ميا / Mamma Mia


کارگردان: فيليدا فيلمنامه: کاترين جانسون بر اساس کتابي از خودش. موسيقي: بني اندرسون. مدير فيلمبرداري: ‏هريس زامبرلوکوس. تدوين: لزلي واکر. طراح صحنه: ماريا ديورکوويچ. بازيگران: آماندا سيفريد[سوفي شريدان]، ‏استلان اسکارسگارد[بيل اندرسون]، پيرس برازنان[سام کارمايکل]، نانسي بالدوين[دستيار سام]، کالين فيرث[هري ‏برايت]، هيتر امانويل[خدمتکار هري]، کالين ديويس[راننده هري]، ريچل مکداول[ليزا]، اشلي ليلي[الي]، مريل ‏استريپ[دانا شريدان]، جولي والترز[رزي]، کريستين برانسکي[تانيا]. ١٠٨ دقيقه. محصول ٢٠٠٨ انگلستان، آمريکا، ‏آلمان. نام ديگر:‏‎ Mamma Mia! The Movie‏.‏سوفي شريدان ٢٠ ساله سرگرم تدارک جشن ازدواج خود با دوست پسرش اسکاي است. اين واقعه در هتل مادرش دانا ‏در جزيره يوناني رخ خواهد داد، اما سوفي يک چيز براي برگزاري اين جشن کم دارد: يک پدر.‏سوفي که دفتر خاطرات مادرش را يافته، بعد از مطالعه قسمت هايي که مربوط به ٢٠ سال قبل مي شود، درمي يابد که ‏دانا در آن مقطع با سه مرد دوست بوده است. او که شک دارد کدام يک از مردها پدر واقعي اش باشند، پس نامه هايي به ‏هر سه نفر نوشته و آنها را به جزيره دعوت مي کند تا قبل از به صدا در آمدن ناقوس عروسي هويت پدر واقعي خود را ‏کشف کند. سام کارمايکل، بيل اندرسون و هري برايت همزمان به جزيره مي رسند، اما دانا از ديدار آنها و مخصوصاً ‏سام به هيچ وجه خشنود نيست. تلاش هاي سوفي براي کشف حقيقت نيز راه به جايي نمي برد تا جايي که هر سه نفر ‏خود را پدر واقعي او مي پندارند. زمان ازدواج سر مي رسد و سوفي که قصد دارد نام پدر واقعي اش را در عروسي ‏اعلام کند ناگهان با حوادثي غير مترقبه روبرو مي شود...‏


چرا بايد ديد؟



آيا کسي هست که فيلم شب بخير، خانم کمپبل!(١٩٦٨) ملوين فرانک را به ياد بياورد؟ ماجراي زني ايتاليايي(جينا ‏لولوبريجيدا) که سه سرباز متفقين مي پنداشتند پدر تنها دختر وي هستند!‏خوب، اگر يادتان نمي آيد هم جاي نگراني نيست. چون همين يکي دو خط بالا چکيده همه قصه ماما ميا! هم هست و ‏کاترين جانسون با الهام از اين فيلم يکي از مشهورترين نمايش هاي موزيکال دهه ١٩٧٠ را تصنيف کرده است. نمايشي ‏که در صحنه هاي نيويورک و برادوي خوش درخشيده و البته اين درخشش و اشتهار بيشتر از آواز هاي گروه ‏ABBA‏ ‏ناشي مي شود که اگر ترانه ها را به ياد نياوريد، به محض شنيدن شان در فيلم خاطرات قديمي براي تان زنده خواهد شد. ‏ماما ميا! نقطه اوجي براي استفاده از موسيقي عامه پسند موسوم به ‏jukebox‏ ي در سينماست و در مقايسه با منبع ‏اقتباس- شب بخير، خانم کمپبل!- خود فيلمي جدي تر، خوش ساخت تر و مفرح تر است که مضمون خودشناسي را به ‏کشف هويت صاحب بچه ارجحيت داده است. اتفاقي که هم براي سوفي و هم براي سام و در نهايت دانا رخ مي دهد. اما ‏آنچه در اين فيلم موزيکال اهميت دارد، گنجاندن اين مضمون لا به لاي آوازها، رقص ها و حرکات موزوني است که ‏بايد مايه مسرت خاطر بيننده شوند و مي شوند. ‏اعتراف مي کنم که شخصاً پس از سال ها از ديدن يک موزيکال غير جدي اين همه لذت بردم. شنيدن اين اعتراف از ‏سوي کسي که تنها فيلم هاي موزيکال محبوبش لني، کاباره و همه آن جازها-هر سه متعلق به باب فاسي-( و با کمي ‏تخفيف آواز در باران) است، حتماً مايه تعجب دوستان و همکارانش خواهد شد. ولي بياييد منصف باشيم، ماما ميا! يک ‏سرگرمي خالص و خاطره برانگيز است که دوستداران مريل استريپ و پيرس برازنان را به شدت مشعوف خواهد کرد. ‏بياييد قالب ملودرام آن را جدي نگيريم و از نشانه هاي روز اغراق آميز آن مانند همجنس گرا بودن يکي از پدرها که به ‏سبک و سياق فيلم هاي هم روزگارمان انگليسي تبار هم هست، به راحتي بگذريم. اگر قائل به وجود پيامي در پشت اين ‏فيلم باشيم، چيزي نيست جز اينکه قدر لحظات زندگي را بدانيد و لذت آن را تا مغز استخوان بچشيد. چون فقط يک بار ‏زندگي مي کنيد!‏تماشاي ماما ميا! مخصوصاً در سينما و به همراه جمعيتي که آوازها را همراهي مي کنند و از ته دل مي خندند، در ‏زمانه فعلي که خارج از سالن هيچ چيز جز رنج و عذاب انتظارمان را نمي کشد، يک زنگ تفريح با ارزش است و بايد ‏به خاطر فراهم آوردن اين فرصت از سازنده اش فيلديا کريستين لويد ممنون باشيم.‏فيلديا کريستين لويد کارگردان ٥١ ساله و مشهور تئاتر و اپراي انگلستان که هشت سال قبل براي ساختن فيلم تلويزيوني ‏گلوريانا مورد تحسين قرار گرفت، پاي اولين فيلم سينمايي خود امضاء انداخته است. اما اين امر بدان معنا نيست که وي ‏در فيلمسازي تجربه اي ندارد، بلکه سال ها ممارست و تجربه اندوزي در بي بي سي او را صاحب پيشينه اي قابل اتکا ‏و اطمينان مي کند تا نمايشي را که نزديک به يک دهه قبل با موفقيت روي صحنه برده بوده، به فيلمي ٥٢ ميليون دلاري ‏تبديل کند. اثري که تا اين لحظه نتوانسته بيش از ١٢٠ ميليون دلار نصيب سازندگانش کند. آرزو مي کنم اين رقم افزايش ‏يابد، چون در غير اين صورت نتيجه خواهم کرد نسل ما رو به انقراض است. نسلي که ترانه هاي گروه پاپ سوئدي ‏ABBA‏ (مخصوصاً ‏‎"Money، Money، Money"‎‏) برايش لطفي ديگر داشت!‏ژانر: کمدي، موزيکال، عاشقانه. ‏
براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد





سه زن بروی پرده آمد

میترا حجار خوش درخشید


میترا حجار اکنون در سینمای هالیوود نقش بازی می کند، او به تازگی در فیلمی به نام steliana blue به کارگردانی گابریل اسکات حضور یافته است که قسمتهایی از آنرا در اینجا میتوانید ببینید . فیلمبرداری فیلم به پایان رسیده اما هنوز برای اکران آماده نیست. ظاهرا در تدوین تغییراتی به وجود آمده است. گابریل اسکات دو سال پیش اولین تجربه فیلمسازی اش را به نام The Run در ۱۷ دقیقه به نمایش گذاشت. 
اسکات را بیشتر به عنوان یک فیلمنامه نویس می شناسند. اسکات در دومین اثر سینمایی خود که  ۹۵ دقیقه است از بازیگران ایرانی دیگری نیز کمک گرفته است که نوید نگهبان و احمد عنانی از آن جمله اند. حجار پیش اینکه به سینمای هالیوود وارد شود در یکی دو اپیزود آمریکایی - انگلیسی نیز بازی کرده بود. فیلم زمستان به کارگردانی رفیع پیتز و پس از آن حضور حجار به همراه وی در جشنواره فیلم لس آنجلس در ایران سر و صدای زیادی کرد. او متولد ۱۳۵۵ خورشیدی است . 
َ

داستان هاي ساوت لند‎‎‏ / Southland Tales


نویسنده و کارگردان: ريچارد موسيقي: Moby. مدير فيلمبرداري: استيون بي. پاستر. تدوين: سام بائر. طراح صحنه: الک هموند. بازيگران: دواين جانسون[باکسر سانتاروس/جريکو کين]، شون ويليام اسکات[رولند تاورنر/رونالد تاورنر]، سارا ميشله گلار[کريستا ناو/کريستا کاپاوسکي]، مندي مور[مدلين فارست سانتاروس]، جاستين تيمبرليک[سرباز ابلين]، نورا دان[سيندي پينزيکي]، چري اوتري[زورا کارمايکلز]، هولمز آزبورن[سناتور بابي فراست]، ميرندا ريچاردسون[نانا مي فراست]، والاس شاون[بارون فون وستفالن]، کوين اسميت[سايمون تئوري]، کريستوفر لمبرت[والتر مانگ]. 145 و 160 دقيقه. محصول 2007 آلمان، آمريکا، فرانسه. نامزد نخل طلاي جشنواره کن. در سال 2005 حمله اي اتمي به تگزاس و نابودي بخش هايي از آن ايالت، سبب مي شود تا در سال هاي بعد دولت آمريکا خود را در آستانه فاجعه اي زيست محيطي، اقتصادي، اجتماعي بيابد. از اين رو براي پيشگيري و کنترل امور، زندگي تمام انسان ها تحت نظر گرفته مي شود. يکي از بحران هاي اصلي آمريکا در پي اعلان جنگ به محورهاي شرارت-عراق، ايران، افغانستان و کره- و بسته شدن تنگه هرمز نبودن سوخت براي ماشين جنگي آمريکا است. شرکتي آلماني راهي براي توليد نيرو با استفاده از آب دريا يافته، اما فشارهايي در کار است تا جلوي جايگزيني اين منبع نيرو شود. گروهي از نو مارکسيست ها که در ساحل غربي سکونت دارند، تصميم گرفته اند تا دولت فدرال را از طريق انقلابي خونين سرنگون کنند. جايي که لانه قاچاقچيان مواد مخدر به رهبري سربازي کهنه کار به نام ابلين است.همزمان باکسر سانتاروس هنرپيشه و داماد سناتور بابي فراست ناپديد شده و توسط کريستا ناو-هنرپيشه فيلم هاي پورنو-در يمانه صحرا پيدا شده و به خانه او برده مي شود. قرار است با استفاده از فيلم هايي که از کريستا و باکسر- که حافظه اش را از دست داده-گرفته شده، روسايي بزرگي براي سناتور فراهم کرده و مانع از تصويب ماده قانون 69 شوند. و به نظر مي رسد که همه اين حوادث و حتي آنهايي که در چند روز آخر بايد اتفاق بيفتد، همگي در سناريوي فيلم بعدي باکسر به نام قدرت از قبل نوشته شده است...
چرا بايد ديد؟

جيمز ريچارد کلي متولد 1975 نيوپورت نيوز، ويرجينا است। در دانشکده سينما-تلويزيون USC جنوب کاليفرنيا درس خوانده، با ساختن دو فيلم کوتاه The Goodbye Place و موضوع غريزي در 1996 شروع به فيلمسازي کرده و با اولين فيلم بلندش داني دارکو به شهرت و موفقيت دست يافته است. داني دارکو که توانست 11 جايزه معتبر را از آن سازنده جوانش کند، قصه اي جوان پسند داشت که تلفيقي ماهرانه در چند ژانر ترسناک، علمي تخيلي و جنايي بود. با وجود محبوبيت اين فيلم ريچارد کلي در طول 6 سال گذشته فقط در نوشتن فيلمنامه دومينو همکاري کرد و عملاً داستان هاي ساوت لند دومين فيلم بلند او محسوب مي شود. داستان هاي ساوت لند که اولين بار در جشنواره کن به نمايش در آمد، در آخرين ماه هاي سال 2007 اکران شد و قرار است امسال سومين فيلم بلند کلي به نام جعبه که بر اساس داستان کوتاه مشهور دکمه، دکمه نوشته ريچارد متيسون ساخته شده، به نمايش در آيد. ريچارد کلي جزو جوانان جوياي نام و کمي تا قسمتي نابغه هاليوود محسوب مي شود که قرار است آينده سينماي اين منطقه دنيا روي شاخ سبيل شان بچرخد. داستان هاي ساوت لند که قرار است به شکلي پيشگويانه فرجام آمريکا را تصوير کند، کاري که سريال ها امروز آمريکايي مانند جريکو کمر همت به اين کار بسته اند. اما ريچارد کلي با افزودن هر پيرنگ دم دستي فيلم خود را به ملغمه اي پيچيده و سرگيجه آور تبديل کرده است. سکانس آغازين فيلم بي اختيار تماشاگر را به ياد سريال قهرمانان و داستان هاي مصور مي اندازد. چيزي که کلي نيز از نزديک شدن فيلم خود به آن ابا ندارد، اما همه چيزهاي جدي تر اين نوع مانند منجي هاي پست مدرن! را از قلم هم نمي اندازد. دو برادر دوقلو که قدرتي شگرف دارند و سرنوشت همه در دست هاي آنان قرار گرفته يا خود باکسر و حتي ظهور مجدد مارکسيست ها که مايه شرمساري هر طرفدار اردوگاه چپ هستند و خلاصه همه چيز....يک بازي کامپيوتري شلوغ که فقط مي تواند دوستداران داني دارکو را براي کشاندن به سالن ها فريب دهد. با اين حال فيلم در لايه هاي زيرين خود حرف هايي جدي نيز دارد. از جمله همين موضوع محور شرارت که گويا آمريکايي ها و حتي رئيس جمهورشان به آن مانند يک بازي رايانه اي مي نگرند!فيلم با صرف بودجه اي 12 ميليون دلاري ساخته شده و تصور مي کنم رکوردهاي کتاب گينز را براي تصاحب بزرگ ترين شکست تجاري سينمايي جابجا کرده و به جاي دروازه بهشت مايکل چيمينو بنشيند. چون تا اين لحظه کمتر از 300 هزار دلار در آمد داشته و از ميزان فروش آن روي دي وي دي نيز اطلاع صحيحي در دست نيست. يقين دارم اگر چنين سوژه اي در دستان فرد باهوش تري مانند اسپيلبرگ قرار مي گرفت، با اندکي دست کاري يک گزارش اقليت ديگر از آن مي ساخت، اما دريغ از مردي و سنگي!توصيه ايمني:1- به نامزدي فيلم در جشنواره کن اعتنا نکنيد! 2- توجه تان را به جمله سرنوشت ساز ريچارد روپر و مايکل فيليپس ميهمانان برنامه راجر ابرت درباره فيلم جلب مي کنم: "Two hours and Twenty four minutes of abstract crap".ژانر: کمدي، درام، علمي تخيلي، مهيج.

نمایش سه زن در شیکاگو


فيلم «سه زن» دومين ساخته سينمايي منيژه حکمت به نوزدهمين جشنواره سالانه فيلم هاي ايراني در مرکز شيکاگو دعوت شد. اين فيلم که روايتگر سه زن از نسل هاي مختلف است، بعد از حضور در فستيوال هاي برلين، هنگ کنگ، زنان سئول، ادينبورگ، بلژيک، آفريقاي جنوبي، ملبورن استراليا، بريسبان و اسکندريه و ونکوور کانادا در جشنواره سالانه فيلم هاي ايراني در مرکز فيلم شيکاگو که از تاريخ 13 مهر تا 12 آبان برگزار مي شود، حضور دارد.

ابريشم‎‎‏ / Silk


کارگردان: فرانسوا ژيرار। فيلمنامه: فرانسوا ژيرار، مايکل گولدينگ بر اساس رماني از آلساندرو باريکو. موسيقي: ريوايچي ساکاموتو. مدير فيلمبرداري: آلن دوستيه. تدوين: پيا دي چياولا. طراح صحنه: فرانسوا سگوين. بازيگران: مايکل پيت[هروه ژونکور]، کايرا نايتلي[هلنه ژونکور]، کوجي ياکوشو[هارا جوبي]، آلفرد مولينا[بالدابيو]، ميکي ناکاتاني[مادام بلانش]، مارک رندال[لودويچ]، سئي اشينا[دختر]، کنت ولش[شهردار ژونکور]، جون کونيمورا[اومون]. 107 و 112 دقيقه. محصول 2007 کانادا، فرانسه، ايتاليا، انگلستان، ژاپن. نام ديگر: Seta، Soie. برنده جايزه بهترين طراحي لباس و نامزد جوايز بهترين فيلمبرداري-موسيقي- صدابرداري و طراحي صحنه از مراسم جتي، برنده جايزه بهترين فيلمبرداري-طراحي صحنه- طراحي لباس و صدابرداري از مراسم Jutra. قرن نوزدهم، فرانسه. هروه ژونکور پس از بازگشت به شهر کوچک زادگاه خود از سوي بالدابيو براي آوردن کرم ابريشم از کشورهاي ديگر اجير مي شود. هدف بالدابيو توليد ابريشم مرغوب و دستيابي به ثروت و رونق دادن شهر است. سفر اول هروه با توفيقي اندک همراه است. از اين رو بالدابيو وي را براي سفري طولاني و سخت روانه مي کند. اين بار مقصد ژاپن و محل اصلي پرورش کرم ابريشم است که راه يافتن به آنجا کاري پر مخاطره است. هروه بعد از طي مسيري سخت و دراز وارد دهکده اي مي شود که محل اصلي پرورش کرم ابريشم است. در آنجا با دختري زيبا آشنا مي شود که محبوب ارباب محلي است و کم کم شيفته او مي گردد. آندو بدون اين که قارد به تکلم به زبان يکديگر باشند، سعي مي کند تا با يکديگر ارتباط برقرار کنند. اين در حالي است که همسر جوان و زيباي هروه که به تازگي با وي ازدواج کرده، در شهر زادگاهش انتظار او را مي کشد. هروه با باري پر ارزش به شهر خود بازمي گردد و بالدابيو را خشنود مي کند. اما خود در صدد بازگشت به دهکده ژاپني و يافتن محبوبي است که بيم مرگ او مي رود.

چرا بايد ديد؟

فرانسوا ژيرار متولد 1963 سن فليسين، کبک کانادا است. با ساختن ويديو آرت از دهه 1980 شروع به کار کرد و بعد از تاسيس شرکت زون پروداکشنز تعدادي فيلم کوتاه تجربي نيز ساخت.از 1989 تمام نيروي خود را براي اسخت فيلم بلند متمرکز کرد. ابتدا فيلم محموله و در سال 1993 فيلم 32 فيلم کوتاه درباره گلن گولد را ساخت که هفت جايزه بين المللي از جمله جوايز اصلي جشنواره هاي تورنتو سائوپولو را به دست آورد. در فاصله سال هاي 1993 تا 1998 فقط سه فيلم مستند تلويزيوني با محوريت موسيقي ساخت. در 1998 با فيلم ويولن قرمز جايزه اسکار بهترين موسيقي و 19 جايزه بين المللي معتبر را به دست آورد و شهرتي جهاني کسب کرد. ابريشم سومين فيلم اوست که با فاصله اي نزديک به يک دهه فترت آن را کارگرداني کرده و در طول اين مدت هيچ ردي از او در منابع مکتوب يا اينترنتي به چشم نمي خورد. آلساندرو باريکو متولد 1958 تورينو، داستان‌نويس مشهور ايتاليايي است که خواننده فارسي زبان نيز او را از وراي ترجمه مشهورترين کتابش-ابريشم- و نمايشنامه نووچنتوکه بر اساس آن جوزپه تورناتوره فيلم افسانهٔ 1900 را ساخته مي شناسند. باريکو داستان ابريشم را بر اساس زندگي واقعي فيليپ کارلسن قاچاقچي فرانسوي کرم ابريشم نوشته که همسري در زادگاه و محبوبي در انتهاي دنيا داشته است. تا اينکه همسرش به او شک مي کند و ارباب محبوبه نيز...بديهي است پايان چنين قصه اي درباره عشق، حسادت و خيانت بايد تلخ باشد که در اينجا به مرگ همسر ناکام و شايد محبوبه؟ منتهي مي شود. هروه نيز با پرداختن به باغ همسر متوفايش روزگار را سر مي کند. انتخاب چنين داستاني از سوي ژيرار پس از توقفي چند ساله چه علتي مي تواند باشد. به او همه فيلم هايش ربطي به دنياي موسيقي و مردان و زنان اين دنيا داشتند، چه ارتباطي دارد. کجا رفته است آن شور و حرارتي که از هر فريم ويولن قرمز ساطع بود؟ ابريشمي که او از کتاب باريکو با صرف 20ميليون دلار بافته، فقط به درد چرت زدن مي خورد. اقتباسي فاقد انرژي و بداعت، بي روح و کسل کننده که جز درخشش کوتاه آلفرد مولينا هيچ ندارد. از اين روست که تماشاگر اشنا با او و باريکو پاسخي دندان شکن در گيشه به تهيه کننده داده و با ريختن تنها يک ميليون دلار به پاي اين فيلم، جايگاه و ارزش نقادانه آن را نيز به زبان بي زباني اعلام کرده اند. کتاب باريکو که شهرت و ارزشي همپاي جاناتان ليونگستن مرغ دريايي براي دوستداران ادبيات دارد، تبديل به فيلمي پيش پا افتاده شده که فوج هنرپيشگان بي المللي و خوش سيمايش نيز قادر به افزودن اندکي جذابيت به آن نيستند. راست گفته اند: هنر را بايد در اوج رها کرد. شايد بهتر بود ژيرار هرگز از لاک خود خارج نمي شد!ژانر: درام، عاشقانه.
براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد
لینکهای دانلود








مبارزه طلبيدن مرگ / Death Defying Acts

کارگردان: جيليان آرمسترانگ। فيلمنامه: توني گريزوني، برايان وارد। موسيقي: سزاري اسکوبيزوسکي. مدير فيلمبرداري: هريس زامبارلوکوس. تدوين: نيکلاس بيومان. طراح صحنه: جما جکسون. بازيگران: کاترين زتا جونز[مري مک گاروي]، گاي پيرس[هري هوديني]، تيمتي اسپال[شوگرمن]، سائويريس رونان[بنجي مک گاروي]. 97 دقيقه. محصول 2007 استراليا، انگلستان. سال 1926. هري هوديني شعبده باز، بازيگر و متخصص فرار به همراه مدير برنامه هايش آقاي شوگرمن وارد ادينبورو مي شود. او در آخرين حرکت نمايشي خود مديوم ها و احضارکنندگان ارواح را به مبارزه طلبيده و مبلغ 10 هزار دلار جايزه براي کسي تعيين کرده که بتواند آخرين جملات مادرش را که 13 سال قبل مرده، به وي بگويد. مري مک گاروي نمايشگر زيباي کاباره ها که به همراه دختر نوجوانش بنجي نمايش هايي کوچک اجرا مي کند، تصميم مي گيرد تا به هر نحوي شده اين پول را به دست آورده و آينده اي براي فرزندش تدارک ببيند. او به هوديني مي گويد داراي قدرت فرارواني و قادر به يافتن جملات مادر مرحوم اوست. مري به همراه دخترش سعي مي کنند راز هوديني را کشف و برنده اين رقابت شوند. اما هوديني با وجود کشف فريبکاري آن دو نمي تواند آنان را رها کند، چون عاشق مري شده است. در روز موعود مري در برابر دوربين ها خود را از دايره رقابت بيرون مي کشد، اما ناگهان بنجي دچار حالتي غريب شده و از زبان مادر هري شروع به سخن گفتن با او مي کند. مري و بنجي پول را به دست مي آورند، اما هري در شهر بعدي بر اثر ضربه نابهنگامي که دريافت مي کند، جان مي سپارد.
چرا باید دید ؟
جيليان مري آرمسترانگ متولد 1950 ملبورن از سرشناس ترين کارگردان هاي مونث سينماي استراليا محسوب مي شود و شهرتي تقريبا همپاي جين کمپيون دارد. اما نزد تماشاگر ايراني به اندازه وي شناخته شده نيست. آرمسترانگ در کالج فني سوين بورن در زمينه طراحي لباس براي تئاتر و سينما درس خوانده و در سال 1972 نيز از مدرسه فيلم و سينماي استراليا فارغ التحصيل شده است. 3 سال با ساختن دو فيلم کوتاه آوازخوان و رقصنده و Smokes and Lollies شروع به کارگرداني کرده است. در 1979 اولين فيلم بلند خود را با نام کارنامه درخشان من بر اساس داستاني از مايلز فرانکلين ساخته که اولين فيلم استراليايي ساخته شده توسط يک کارگردان زن[به مدت 46 سال] محسوب مي شود. او شش جايزه ارزنده از جمله بهترين کارگرداني را از مراسم فيلم استراليايي دريافت کرد و نامزد اسکار بهترين طراحي لباس شد. از آن روز تاکنون، آرمسترانگ درام هاي تاريخي متعددي –از جمله زنان کوچک که در هاليوود ساخت- يا فيلم هايي با محوريت زنان از جمله اسکار و لوسيندا و شارلوت گري را کارگرداني کرده و طعم شيرين موفقيت هنري و تجاري را چشيده است. او در کنار مل گيبسون، جودي ديويس و کارگردان هايي مانند جورج ميلر و پيتر وير از اعضاي موثر موج نوي سينماي استرالياست که در اوايل دهه 1980 شکل گرفت. زندگي هري هوديني (1926-1868) با نام اصلي اريک وايز، شعبده باز مجارستاني/آمريکايي جدا از فيلم هايي که خود در فاصله از 1901 تا قبل از مرگش بازي کرد، تا امروز دستمايه توليد چند فيلم سينمايي و تلويزيوني بوده است. ابتدا توني کرتيس نقش او را در فيلم هوديني[1953] بازي کرد و سپس پل مايکل گليزر، جفري دمون، آرتي جانسون، هاروي کايتل، جاناتان اسکيچ و بالاخره گاي پيرس در فيلم اخير سيماي او بر پرده بازسازي کردند. بديهي است زندگي جنجالي چنين فردي در اوايل قرن که جهان شيفته حوادث خارق العاده و مرداني با قدرت هاي غير عادي بود، مي تواند به خودي خود دستمايه جذابي براي يک اثر نمايشي باشد. مخصوصاً در زمانه ما که پيروان خلف او مانند ديويد کاپرفيلد طرفداران سينه چاکي براي خود دارند. اما سخن بر سر فيلم خانم آرمسترانگ است که با استفاده از بازيگراني بين المللي و قدرتمند قرار است تا سويه ديگري از زندگي هوديني کبير را به نمايش بگذارد. سويه ناشاد زندگي او که با عشق رنگي تازه به خود مي گيرد. اما مرگ محتوم در راه است. به مبارزه طلبيدن مرگ يک درام عاشقانه با مايه هاي ماوراء الطبيعه است که مي تواند ادامه موج فيلم هايي درباره شعبده بازها-مانند شعبده باز يا پرستيژ- شمرده شود. اما بر خلاف فيلم نولان اين بار جدال دو شعبده باز در کار نيست، آنچه به مدد بودجه اي 20 ميليون دلاري روي آن تمرکز مي شود قصه اي عاشقانه است که صحت و سقم آن محل ترديد است. خانم آرمسترانگ کوشيده تا مانند فيلم هاي پيشين خود به قصه مانند يک درام دوره اي[فيلم تاريخي] نزديک شود، ام آنچه را فراموش کرده ايجاد تعليق-يعني عنصر لازمه يک فيلم مهيج- است. هوديني براي آن زمان و حتي اکنون نيز يک پديده محسوب مي شود، پس براي نزديک شدن به او اندکي راز و خيال نيز لازم است. اما کارگردان و فيلمنامه نويس تنها کوشيده اند به روانکاوي شخصيت او بپردازند. رابطه او و مادرش تبديل به محور اصلي فيلم شده و ماجراي عاشقانه ميان هوديني و مک گاروي به پس زمينه رانده مي شود. صحنه هاي عشق بزي نيز لاجرم از شور و حرارت تهي مي شوند و همه چيز مانند حرف هاي شوگرمن که هر کس را دروغگو شياد مي داند، ساختگي از آب در مي آيد و در نهايت شکل يک نبش قبر مسرفانه را به خود مي گيرد! تماشاي چنين فيلمي با توجه به سابقه خوب خانم آرمسترانگ اندکي دور از انتظار بود. توصيه مي کنم فيلم هاي قديمي تر او را -در صورت دسترسي- دوباره تماشا کنيد!ژانر: درام، عاشقانه، مهيج.
لينکهاي دانلود

http://rapidshare. com/files/ 104148553/ DDA.part1. rar
http://rapidshare. com/files/ 104150516/ DDA.part2. rar
http://rapidshare. com/files/ 104151737/ DDA.part3. rar
http://rapidshare. com/files/ 104152890/ DDA.part4. rar
http://rapidshare. com/files/ 104153968/ DDA.part5. rar
http://rapidshare. com/files/ 104156004/ DDA.part6. rar
http://rapidshare. com/files/ 104156023/ DDA.part7. rar
http://rapidshare. com/files/ 104155870/ DDA.part8. rar
رمز فايل: ندارد

سلاطين خيابان‎‎‏ / Death Defying Acts


کارگردان: ديويد آير। فيلمنامه: جيمز الروي، کرت ويمر، جمي ماس بر اساس داستاني از جيمز الروي. موسيقي: گريم ‏ريول. مدير فيلمبرداري: گابريل بريستين. تدوين: جفري فورد. طراح صحنه: الک هموند. بازيگران: کيانو ‏ريوز[کارآگاه تام لادلو]، فارست ويتاکر[سروان جک وندر]، کامون[کوتيس]، مارتا هيگاره دا[گريس گارسيا]، سدريک ‏د اينترتينر[اسکرايبل]، کريس اوانز[کارآگاه پل ديسکانت]، نوئل گاگليمي[کوئيکس]، کوين بنتون[ستوان ون بورن]، هيو ‏لوري[سروان جيمز بيگز]، نائومي هريس[ليندا واشنتگتن]، جي موهر[گروهبان مايک کليدي]، جان کوربت[کارآگاه ‏دانته دميل]، آمائوري نولاسکو[کارآگاه کازمو سانتوس]، تري کروز[کارآگاه ترنس واشنگتن]. 109 دقيقه. محصول ‏‏2008 آمريکا. نام ديگر: ‏Night Watch، ‏The Night Watchman‏. ‏کارآگاه تام لادلو، پليس کهنه کار لس آنجلسي پس از مرگ زنش زندگي توام با افسردگي، تيره و تار و مرگباري را مي ‏گذراند. بعد از حمله به گروهي تبهکار و کشتن جملگي آنها، تبديل به قهرمان مي شود. اما همکار سابق او کارآگاه ‏واشنگتن به ماجرا مشکوک است و از طريق امور داخلي پيگير موضوع مي شود. با پيدا شدن سر و کله سروان جيمز ‏بيگز از امور داخلي در اطراف لادلو، فرمانده وي سروان جک وندر به حمايت از تام برمي خيزد. وندر از لادلو مي ‏خواهد تا از نزديک شدن به واشنگتن نيز پرهيز کند، اما لادلو خشمگين به سراغ همکار سابق خود مي رود. اين کار ‏همزمان به حمله دو تبهکار به واشنگتن در يک سوپرمارکت شده و بعد از اصابت گلوله اي به واشنگتن که اشتباهاً از ‏سلاح لادلو خارج شده، تبهکاران وي را به قتل مي رسانند. سروان وندر بار ديگر در صحنه جنايت حاضر شده و ‏ماجرا را لاپوشاني مي کند. اما بيگز که دريافته از سه نوع اسلحه به واشنگتن شليک شده، به سراغ تام مي رود. سپس ‏کارآگاه جواني به نام ديسکانت نيز مامور پيگيري پرونده و يافتن دو قاتل مي شود. لادلو اينک در مضان اتهام است، اما ‏با کشف فاسد بودن واشنگتن توسط ديسکانت همه چيز عوض مي شود. لادلو و ديسکانت با نقشه اي ماهرانه در صدد ‏يافتن دو قاتل برمي آيند، اما بعد از نفوذ به مامن آنها در پي تيراندازي دو طرف ديسکانت کشته مي شود. لادلو مي ‏گريزد و به خانه گريس مي رود. در آنجا همکارانش به سراغ وي آمده و به اتهام قتل دو مامور مخفي پليس او را ‏دستگير مي کنند. اما در طول راه به جاي بردن وي به اداره پليس، سر از خارج شهر در مي آورند. به زودي مشخص ‏مي شود که اکثريت اعضاي گروه فاسد بوده و قصد جان لادلو را کرده اند. لادلو بعد از کشتن آنها به سراغ کسي مي ‏رود که سرنخ همه اين بازي ها را در دست دارد. نزديک ترين دوست و حامي اش سروان وندر...‏



چرا بايد ديد؟

نوشتن درباره اين فيلم بدون معرفي الروي کار شايسته اي نيست. لي ارل[جيمز] الروي متولد 1948 لس آنجلس از ‏پليسي نويساني است که خيلي دير به شهرت رسيد و پايش به سينما باز شد. امروز کمتر کسي است که اولين اقتباس از ‏داستان هاي او به نام پليس را در 1988 به ياد بياورد. اما نيمه دوم دهه 1990 و ساخته شدن محرمانه: لس آنجلس ‏توسط کرتيس هنسون همه چيز را يک شبه عوض کرد. تا امروز شش اثر ديگر از وي به فيلم برگردانده شده که ‏معروف ترين شان کوکب سياه [براين دپالما] سال گذشته به نمايش در آمد و قرار است يکي از مشهورترين کتاب هاي ‏وي به نام ‏White Jazz‏ نيز در سال آينده ميهمان سالن هاي سينما شود. فضاي داستان هاي الروي که اغلب در لس ‏آنجلس رخ مي دهد، اداره پليس-نه کارآگاه هاي خصوصي- و زندگي مامورين پليس است که اغلب به دو دسته بد و بدتر ‏تقسيم مي شوند. چيزي به نام پليس خوب در داستان هاي الروي وجود خارجي ندارد. بسياري از داستان هايش ريشه در ‏واقعيت ها دارند از جمله کوکب سياه[اولين کتاب ازسري چهارگانه لس آنجلس. سه کتاب باقيمانده محرمانه : لس آنجلس، ‏White Jazz‏ و ‏The Big Nowhere‏ نام دارند] که بر اساس پرونده قتل اليزابت شورت در 1947 نوشته شده بود يا ‏My Dark Places‏ که براي نوشتن آن از قتل مادر خود-جين الروي- در 1958 الهام گرفته است. با اين از بزرگ ‏ترين حاميان اداره پليس اين شهر است و دوستاني بسيار نزديک نيز در نيروي پليس دارد. ابتدا سعي کرد با نوشتن ‏فيلمنامه از جمله برگردان تازه اي از التهاب[رائول والش] وارد سينما شود، اما موفق نبود. اما اکنون به خاطر نوشتن ‏داستان هايي در سبک ‏hardboiled‏ شهرتي جهاني دارد و فيلم هاي موفقي نيز از روي آثارش ساخته شده اند. او خالق ‏قهرماني به نام لويد هاپکينز است که در 4 قصه ظاهر شده و جداي چهارگانه لس آنجلسي، يک سه گانه درباره دنياي ‏تبهکاران آمريکا نيز دارد. الروي فيلمنامه سلاطين خيابان را در ميانه دهه 1990 با الهام از محاکمه او. جي. سيمپسون ‏نوشت. در سال هاي گذشته کارگردان هاي زيادي از جمله اسپايک لي، ديويد فينچر و اليور استون در صدد ساخت آن ‏برآمدند، اما بالاخره قرعه به نام همشهري الروي افتاد. ‏ديويد آير متولد 1968 با نوشتن فيلمنامه ‏U-571 ‎‏ شروع به کار کرد. نوشتن فيلمنامه هاي سريع و خشمگين، روز ‏تمرين، آبي تيره و‎ S.W.A.T. ‎در طول فقط پنج سال باعث شد تا آير هر آن چه را که يک فيلمنامه نويس با سابقه مي ‏توانست به آنها دست يابد، يک جا صاحب شود. سرانجام وسوسه ساختن نوشته هاي خودش باعث شد تا در سال 2005 ‏پشت دوربين نيز قرار گرفته و کارگرداني را نيز با ساختن زمانه بي رحم تجربه کند. او نيز بزرگ شده لس آنجلس است ‏و براي اولين کارش شهري را برگزيده که از دوران نوجواني با آن و با سويه تاريک اش به خوبي آشنا بود. زمانه بي ‏رحم به پديده ماموران خود گمارده قانون مي پرداخت و ساطين خيابان-دومين فيلم- آير هم به پليسي مي پردازد که ‏اعتقادي به سيستم نداشته و قانون را خود اجرا مي کند. چيزي در مايه همان مامورين خود گمارده که اين بار نشان و ‏سلاح پليس را نيز در اختيار دارد، اما واجد فرق ماهوي نيست. ‏اگر هاليوود چيزي درباره پليس هاي لس آنجلسي به ما ياد داده باشد، چيزي نيست جز اينکه اين افراد يکي از يکي ‏وحشي تر، مردسالار تر و قاتليني بد اخلاق هستند. آدم هايي غرق در فساد، جنايت و هر تبهکاري که فکرش را بکنيد. ‏روز تمرين، امور داخلي و آبي تيره[ران شلتون] نمونه هاي بارز اين ادعا درباه پليس هاي شهر فرشتگان هستند، که ‏شما جرات پرسيدن راه تان را هم از آنها پيدا نمي کنيد. ديويد آير فيلمنامه نويس روز تمرين و آبي تيره است، بنابراين ‏اگر تشکيلات پليس لس آنجلس خواهان تصحيح تصوير خود روي پرده است، دو راه پيش پيش رو ندارد يا سرمايه اي ‏هنگفت براي آير جهت ساخت يک کمدي عاشقانه تامين کند و يا اگر آير فيلم بعدي خود را به پليس هاي لس آنجلسي ‏اختصاص داد، او را در يک تصادف ساختگي از سر راه خود بردارد! ‏ولي از شوخي گذشته، سلاطين خيابان هر چقدر هم که حال و هواي آکنده از تستوسترون روز تمرين و آبي تيره را با ‏نمايش عضلات مردانه و گلوله هايي که مرتب شليک مي شوند يادآوري مي کند، اما در اولين نگاه هم بسيار پيچيده تر، ‏طويل تر و اندکي کليشه اي تر است. از قهرمان اصلي فيلم که با گذشته و همسر متوفاي خود نمي تواند کنار بيايد و به ‏الکل پناه برده بگيريد تا رويارويي نهايي با نزديک ترين رفيق و حامي اش…‏روايت آير نيز از فيلمنامه پيچيده اش فاقد هيجان کافي است و بيشتر به فيلم هاي پر هنرپيشه تلويزيوني مي ماند. بازي ‏ها نيز چنگي به دل نمي زد. از فارست ويتاکر که سال گذشته اسکار گرفت و فقط با سبيلي که اين بار برايش تدارک ‏ديده اند در ياد مي ماند تا کيانو ريوز که نتوانسته تعادلي ميان احساسات و رفتارهاي لادلو برقرار کند و زير سرماي ‏نقش گرفتار آمده است. اما با اين حال سلاطين خيابان يکي از فيلم هاي قابل تماشاي امسال است که مي تواند شما را تا ‏پايان با خود همراه کرده و علاقمندان تازه اين ژانر را مجذوب خود کند. با اين حال توصيه من به کتاب خوان ها، ‏خواندن آثار الروي است!‏ژانر: جنايي، درام، مهيج. ‏




لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)

inq-street.part1. rar

inq-street.part2. रार

inq-street।part3. rar

inq-street.पर्त४.rar

inq-street।part5. rar

inq-street.part6.ra r

ainq-street।part7. rar

inq-street.part8.rar


بازي هاي بامزه / Funny Games


نويسنده و کارگردان: ميشائيل هانکه. موسيقي: انتخابي از آثار هندل، موتزارت و... مدير فيلمبرداري: داريوش خنجي. تدوين: مونيکا ويلي. طراح صحنه: کوين تامپسون. بازيگران: نائومي واتس[آنا فاربر]، تيم راث[جورج فاربر]، مايکل پيت[پل]، برادي کوربت[پيتر]، ديون گيرهارت[جورجي فاربر]، بويد گينز[فرد تاکپسون]، زيوبان فالون[بتسي تامپسون]، رابرت لوپون[ربرت]، ليندا موران[اوا]. 111 دقيقه. محصول 2007 آمريکا، فرانسه، انگلستان، استراليا، آلمان، ايتاليا. نام ديگر: Funny Games. خانواده فاربر براي گذراندن تعطيلات به خانه ويلايي خود در کنار درياچه رفته اند. اما در بدو ورود با پيدا شدن سر و کله دو پسر خوش سيما - پيتر و پل - با لباس هاي گلف بر تن آرامش شان بر هم مي ريزد. پيتر و پل با زمينه چيني آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجي را در خانه حبس و سپس شروع به بازي هايي مي کنند که با يک شرط بندي هولناک آغاز مي شود. پيتر به آنها مي گويد که حاضر است شرط ببند هيچ کدام از آنها در ساعت 9 صبح روز بعد زنده نخواهند بود. خانواده فاربر سعي مي کنند تا به هر وسيله اي که شده، از چنگ اين دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقه اي که در آن زندگي مي کنند، بسيار خلوت و تنها تلفن موجود نيز از کار افتاده است. در طول شب ابتدا جورجي کشته مي شود و آنا که براي آوردن کمک از خانه گريخته، بار ديگر به چنگ پيتر و پل مي افتد. آن دو بعد از کشتن جورج، انا را سوار قايق کرده و قبل از فرا رسيدن ساعت 9 صبح او را نيز غرق مي کنند. سپس به نزديک ترين ويلا مي روند تا بازي بامزه خود را با خانواده اي ديگر از سر بگيرند...
چرا بايد دید ؟
میشائیل متولد ٢٣ مارچ ١٩٤٢ در مونيخ از ايالت باوارياي آلمان در رشته هاي فلسفه، روانشناسي و تئاتر در وين تحصيل کرده و از ١٩٦٧ تا ١٩٧٠ به عنوان نماايشنامه نويس در Südwestfunk کار کرده و از ١٩٧٠ با نوشتن و کارگرداني فيلم تلويزيوني بعد از ليورپول وارد عالم فيلمسازي شده است، هانکه همزمان در تئاترهاي اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ مونيخ، برلين و وين نمايش هاي متعددي روي صحنه برده و در فاصله ساخت فيلم هايش به تدريس در آکادمي فيلم وين نيز پرداخته وي در سال ١٩٨٩ بعد از ساختن هشت فيلم تلويزيوني، اولين فيلم بلند سينمايي خود به نام قاره هفتم را کارگرداني کرد که موفق به دريافت جايزه اي از جشنواره لوکارنو شد، با دومين فيلمش ويديوي بني در سال ١٩٩٢ - که دو جايزه از جشنواره وين و مراسم فيلم هاي اروپايي دريافت کرد- منتقدان و تماشاگران او را کشف کردند. سومين فيلمش ٧١ جزء از روزشمار يک شانس جايزه بهترين فيلم، بهترين فيلمنامه و جايزه منتقدان و نويسندگان را از جشنواره کاتالونيا گرفت. فيلم بعدي اش بازيهاي عجيب يا بازي هاي بامزه در ١٩٩٧ نامزد نخل طلاي جشنواره کن شد و از جشنواره هاي شيکاگو، فانتاسپرو و فلاندرز جوايز مهمي دريافت کرد.ششمين فيلمش رمز ناشناخته –با شرکت ژوليت بينوش- نيز در سال ٢٠٠٠ نامزد نحل طلا شد و جايزه ويژه کليساي جهاني را دريافت کرد. يک سال بعد بار ديگر با پيانيست نامزد نحل طلا و برنده جايزه ويژه هيئت داوران کن شد و جايزه بهترين فيلم خارجي را ازGerman Film Awards دريافت کرد. هانکه در سال ٢٠٠٣ ساعت گرگ را کارگرداني کرد که توجه چنداني برانيانگيخت. اما فيلم ماقبل آخر او به نام پنهان توانست نظر مثبت تمامي منتقدان و تماشاگران دنيا را به خود جلب کند. پنهان که مانند رمز ناشناخته درباره ريشه هاي نژادپرستي است، موفق ترين ساخته هانکه به شمار مي رود که بعد از توفيق آن براي بازسازي يکي ديگر از فيلم هاي موفق خود ب زبان انگليسي راهي هاليوود شد. حاصل کار او همين فيلم اخير است که نما به نما بدون هيچ تغييري يا کم و کاستي از روي فيلم بازي هاي عجيب يا بازي هاي بامزه خودش در 1997 ساخته است. براي کسي هر دو برگردان هانکه را از اين فيلمنامه ديده باشد، انتخاب ميان اين دو سخت خواهد بود. هر دو فيلم به يک اندازه قوي هستند و ماجراي قاتلين خوش سيما که قتل براي شان يک بازي بامزه و يا عجيب است. هانکه اين بار فيلمش را با بودجه اي بيشتر-15 ميليون دلار- ساخته، اما چيزي بر آن نيفزوده و يا نکاسته و حيرت آور اينکه بر خلاف فيلم پيشين، از جهت مالي با شکست روبرو شده است. هانکه فيلمساز کهنه کاري است که خشونت و مطالعه آن در جامعه امروز تم ثابت آثار او تشکيل مي دهد. فيلم هاي او همزمان هم جذاب و هم دافعه برانگيزند. مانند پيتر و پل که در عين خوش سيما و جوان بودن، خوف ناک هم هستند. اشتباه خواهد بود اگر آنها را معصوم و خانواده فاربر را در بروز حوادث آتي مقصر-حتي اندکي- بدانيم. آن دو با نقشه اي از پيش طراحي شده که بازي مي ماند، بعد از کشتن همسايه به سراغ فاربرها مي روند و بعد از تمام شدن کار آنان، بازي تازه اي را با همسايه آنها آغاز خواهند کرد. پس حرف هاي به ظاهر فلسفي اين دو موجود نفرت انگيز را نبايد چندان جدي گرفت. البته مي شود آنها را با شکنجه گراني که مي کوشند درس اخلاق به قرباني نگون بخت خود بدهند مقايسه کرد، افرادي که مابه ازاي واقعي شان در کشور ما نيز اندک نيست، و در اين موقعيت است که حرف هاي هانکه معنا پيدا مي کند. اما همين حرف هاي عميق براي تماشاگر آمريکايي فيلم هاي خون ريزي چون جيغ و اره و هتل محلي از اعراب ندارد. چون از حمام خون خبري نيست. با اين حال توصيه مي کنم کساني که به نسخه اوليه دسترسي ندارند، بخت تماشاي اين يکي را از دست ندهند.ژانر: ترسناک، مهيج.
http://rapidshare.com/files/125401656/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part02.rar http://rapidshare.com/files/125401673/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part03.rar http://rapidshare.com/files/125401676/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part04.rar http://rapidshare.com/files/125401855/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part05.rar http://rapidshare.com/files/125401728/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part06.rar http://rapidshare.com/files/125401677/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part07.rar http://rapidshare.com/files/125401821/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part08.rar http://rapidshare.com/files/125401870/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part09.rar http://rapidshare.com/files/125401691/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part10.rar http://rapidshare.com/files/125401745/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part11.rar http://rapidshare.com/files/125401692/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part12.rar http://rapidshare.com/files/125401753/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part13.rar http://rapidshare.com/files/125401678/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part14.rar http://rapidshare.com/files/125401528/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part15.rar