موشکوله

امروز من بهترین هدیه و سورپریز زندگیمو گرفتم
اینو از ته ته دل و جدی میگم
موشکوله، یه استاتوس، یه شعر و یه عکس که تو ازم گرفتی
من که نوشتن بلد نیستم
فقط اومدم بگم
مونی موشکوله دوست میداره
مونی عاشق موشکولش شد
بیشتر از شکلات و اینا
یادته که
کاش امروز مثلا تولدم بود چی میشد مگه؟
تو که باشی
تمام روزها، روز عشق است
و البته؛ حال
قصّه از کجا شروع شد ... ؟
یه بوسه ی کوچولو ...
After 15 minutes ...
یه رسوایی بزرگ ...







امیدوارم ، تاریخ تکرار نشه ...
حدّ اقل برای من ...
با جغرافی بیشتر حال می کنم ...
هی رفیق ....
پایه ای ؟
تا ته جادّه با همیم ....
فقط موندم سبقت آزاده یا نه ؟
فقط بگو کی بیام بالا ؟



خواهر گرامی ، ... داشتن حجاب اسلامی  و لباس زیر مناسب و ترجیحا شلوار جین بدون دکمه و بازیپ و بدون کمربند  به هنگام گلگشت در این وبلاگ ، الزامیست ....
هر کجا ، راست رفتم ...
نرسیدم ...
خشت اوّل را کج گذاشتم ...
و شش ماه کج رفتم ...
ولی رفتم عوضش...
دنیای غریبی است دختر دم بختی چشم خورده ، برایش تخـم مرغ شکسته اند ...شوهـــــــری ، قلب خود را به همســـــرش هدیـــــه می دهد ...جوانکی ، در حسرت خوردن جیگــــــر دخـتر همســایه است ...بزرگـــــــــی ؛ به کوچـــــکتری دســــــــت یاری می دهــــــــد ...دختــــرک ؛ در حـــــال پــــا دادن به پرشیـــــــا ســـــــوار است ...هـــــاجــــاقایی ؛ دهـــــــان بقیه را ســــرویس کـــــرده است ...گـــــــردن پدری زحـــمت کــــش از مـــــــو باریک تـــر است ...چشــــــــم گشنه ای ، روده ی بزرگش ، کوچکی را بلعیـــــد ...یتیمی ، دست نوازش بر ســـــر دوست دخترش می کشد ...تمساحی برای همه ی دوستانش اشک سوسمار می ریزد ... اما با همه این اوصاف یکی نیست ، که حدّ اقل ما را آلت تناسلی خویش حساب کند ؟!!!
آهای پسر ؛ تو جات اینجا نیست ....
تو باید الان لای جرز دیوار باشی ...
چقدر زود ، دیر می شود ...
چقدر دیر ، زود می شود ...
چقدر زید ، دور می شود ...
چقدر زود ، دور می شود ...
چقدر دیر ، زید می شود ...
دوست دارم اصلا ...