بازي هاي بامزه / Funny Games


نويسنده و کارگردان: ميشائيل هانکه. موسيقي: انتخابي از آثار هندل، موتزارت و... مدير فيلمبرداري: داريوش خنجي. تدوين: مونيکا ويلي. طراح صحنه: کوين تامپسون. بازيگران: نائومي واتس[آنا فاربر]، تيم راث[جورج فاربر]، مايکل پيت[پل]، برادي کوربت[پيتر]، ديون گيرهارت[جورجي فاربر]، بويد گينز[فرد تاکپسون]، زيوبان فالون[بتسي تامپسون]، رابرت لوپون[ربرت]، ليندا موران[اوا]. 111 دقيقه. محصول 2007 آمريکا، فرانسه، انگلستان، استراليا، آلمان، ايتاليا. نام ديگر: Funny Games. خانواده فاربر براي گذراندن تعطيلات به خانه ويلايي خود در کنار درياچه رفته اند. اما در بدو ورود با پيدا شدن سر و کله دو پسر خوش سيما - پيتر و پل - با لباس هاي گلف بر تن آرامش شان بر هم مي ريزد. پيتر و پل با زمينه چيني آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجي را در خانه حبس و سپس شروع به بازي هايي مي کنند که با يک شرط بندي هولناک آغاز مي شود. پيتر به آنها مي گويد که حاضر است شرط ببند هيچ کدام از آنها در ساعت 9 صبح روز بعد زنده نخواهند بود. خانواده فاربر سعي مي کنند تا به هر وسيله اي که شده، از چنگ اين دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقه اي که در آن زندگي مي کنند، بسيار خلوت و تنها تلفن موجود نيز از کار افتاده است. در طول شب ابتدا جورجي کشته مي شود و آنا که براي آوردن کمک از خانه گريخته، بار ديگر به چنگ پيتر و پل مي افتد. آن دو بعد از کشتن جورج، انا را سوار قايق کرده و قبل از فرا رسيدن ساعت 9 صبح او را نيز غرق مي کنند. سپس به نزديک ترين ويلا مي روند تا بازي بامزه خود را با خانواده اي ديگر از سر بگيرند...
چرا بايد دید ؟
میشائیل متولد ٢٣ مارچ ١٩٤٢ در مونيخ از ايالت باوارياي آلمان در رشته هاي فلسفه، روانشناسي و تئاتر در وين تحصيل کرده و از ١٩٦٧ تا ١٩٧٠ به عنوان نماايشنامه نويس در Südwestfunk کار کرده و از ١٩٧٠ با نوشتن و کارگرداني فيلم تلويزيوني بعد از ليورپول وارد عالم فيلمسازي شده است، هانکه همزمان در تئاترهاي اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ مونيخ، برلين و وين نمايش هاي متعددي روي صحنه برده و در فاصله ساخت فيلم هايش به تدريس در آکادمي فيلم وين نيز پرداخته وي در سال ١٩٨٩ بعد از ساختن هشت فيلم تلويزيوني، اولين فيلم بلند سينمايي خود به نام قاره هفتم را کارگرداني کرد که موفق به دريافت جايزه اي از جشنواره لوکارنو شد، با دومين فيلمش ويديوي بني در سال ١٩٩٢ - که دو جايزه از جشنواره وين و مراسم فيلم هاي اروپايي دريافت کرد- منتقدان و تماشاگران او را کشف کردند. سومين فيلمش ٧١ جزء از روزشمار يک شانس جايزه بهترين فيلم، بهترين فيلمنامه و جايزه منتقدان و نويسندگان را از جشنواره کاتالونيا گرفت. فيلم بعدي اش بازيهاي عجيب يا بازي هاي بامزه در ١٩٩٧ نامزد نخل طلاي جشنواره کن شد و از جشنواره هاي شيکاگو، فانتاسپرو و فلاندرز جوايز مهمي دريافت کرد.ششمين فيلمش رمز ناشناخته –با شرکت ژوليت بينوش- نيز در سال ٢٠٠٠ نامزد نحل طلا شد و جايزه ويژه کليساي جهاني را دريافت کرد. يک سال بعد بار ديگر با پيانيست نامزد نحل طلا و برنده جايزه ويژه هيئت داوران کن شد و جايزه بهترين فيلم خارجي را ازGerman Film Awards دريافت کرد. هانکه در سال ٢٠٠٣ ساعت گرگ را کارگرداني کرد که توجه چنداني برانيانگيخت. اما فيلم ماقبل آخر او به نام پنهان توانست نظر مثبت تمامي منتقدان و تماشاگران دنيا را به خود جلب کند. پنهان که مانند رمز ناشناخته درباره ريشه هاي نژادپرستي است، موفق ترين ساخته هانکه به شمار مي رود که بعد از توفيق آن براي بازسازي يکي ديگر از فيلم هاي موفق خود ب زبان انگليسي راهي هاليوود شد. حاصل کار او همين فيلم اخير است که نما به نما بدون هيچ تغييري يا کم و کاستي از روي فيلم بازي هاي عجيب يا بازي هاي بامزه خودش در 1997 ساخته است. براي کسي هر دو برگردان هانکه را از اين فيلمنامه ديده باشد، انتخاب ميان اين دو سخت خواهد بود. هر دو فيلم به يک اندازه قوي هستند و ماجراي قاتلين خوش سيما که قتل براي شان يک بازي بامزه و يا عجيب است. هانکه اين بار فيلمش را با بودجه اي بيشتر-15 ميليون دلار- ساخته، اما چيزي بر آن نيفزوده و يا نکاسته و حيرت آور اينکه بر خلاف فيلم پيشين، از جهت مالي با شکست روبرو شده است. هانکه فيلمساز کهنه کاري است که خشونت و مطالعه آن در جامعه امروز تم ثابت آثار او تشکيل مي دهد. فيلم هاي او همزمان هم جذاب و هم دافعه برانگيزند. مانند پيتر و پل که در عين خوش سيما و جوان بودن، خوف ناک هم هستند. اشتباه خواهد بود اگر آنها را معصوم و خانواده فاربر را در بروز حوادث آتي مقصر-حتي اندکي- بدانيم. آن دو با نقشه اي از پيش طراحي شده که بازي مي ماند، بعد از کشتن همسايه به سراغ فاربرها مي روند و بعد از تمام شدن کار آنان، بازي تازه اي را با همسايه آنها آغاز خواهند کرد. پس حرف هاي به ظاهر فلسفي اين دو موجود نفرت انگيز را نبايد چندان جدي گرفت. البته مي شود آنها را با شکنجه گراني که مي کوشند درس اخلاق به قرباني نگون بخت خود بدهند مقايسه کرد، افرادي که مابه ازاي واقعي شان در کشور ما نيز اندک نيست، و در اين موقعيت است که حرف هاي هانکه معنا پيدا مي کند. اما همين حرف هاي عميق براي تماشاگر آمريکايي فيلم هاي خون ريزي چون جيغ و اره و هتل محلي از اعراب ندارد. چون از حمام خون خبري نيست. با اين حال توصيه مي کنم کساني که به نسخه اوليه دسترسي ندارند، بخت تماشاي اين يکي را از دست ندهند.ژانر: ترسناک، مهيج.
http://rapidshare.com/files/125401656/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part02.rar http://rapidshare.com/files/125401673/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part03.rar http://rapidshare.com/files/125401676/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part04.rar http://rapidshare.com/files/125401855/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part05.rar http://rapidshare.com/files/125401728/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part06.rar http://rapidshare.com/files/125401677/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part07.rar http://rapidshare.com/files/125401821/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part08.rar http://rapidshare.com/files/125401870/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part09.rar http://rapidshare.com/files/125401691/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part10.rar http://rapidshare.com/files/125401745/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part11.rar http://rapidshare.com/files/125401692/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part12.rar http://rapidshare.com/files/125401753/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part13.rar http://rapidshare.com/files/125401678/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part14.rar http://rapidshare.com/files/125401528/Funny.Games.U.S.-NODLABS.part15.rar

نوشت: دوستت دارم / P.S : I Love you


کارگردان: ريچارد لاگرونس. فيلمنامه: ريچارد لاگرونس، استيون راجرز بر اساس کتابي از سسيليا آهرن. موسيقي: جان پاول. مدير فيلمبرداري: تري استيسي. تدوين: ديويد موريتز. طراح صحنه: شفرد فرانکل. بازيگران: هيلاري سوانک[هالي کندي]، جرارد باتلر[گري کندي]، ليزا کودرو[دنيس هنسي]، جينا گرشون[شارون مک کارتي]، جيمز مارسترز[جان مک کارتي]، کتي بيتس[پاتريشيا راولي]، هري کونيک جونيور[دانيل راولي]. 126 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. برنده جايزه تماشاگران براي بهترين بازيگر بين المللي/هيلاري سوانک از جشنواره فيلم هاي ايرلندي.
هالي کندي زني زيبا و باهوش با شوهر ايرلندي تبارش گري زندگي خوشي را مي گذرانند. اما بيماري ناگهاني-تومور مغزي- گري سبب مرگش شده و هالي را تنها مي گذارد. هالي افسرده و تنهاست و هيچ کس جز گري که او را بهتر از هر کسي مي شناخته، قادر به کمک به وي نيست. خوب، گري فکر همه چيز را کرده و از طريق فرستادن نامه هايي او را براي فراموش کردن اندوه و آغاز يک زندگي تازه راهنمايي مي کند. اولين پيغام در سي امين زادروز هالي از مي رسد و او را شوکه مي کند. اما هفته ها و ماه هاي بعدي نيز نامه هايي سر مي رسد و راه هاي غير منتظره اي که گري براي بازگشت هالي به زندگي طراحي کرده، يکي بعد از ديگري سر بر مي آورند. البته در پايان هر نامه نيز جمله اي به پيوست افزوده شده است: دوستت دارم!

چرا بايد ديد؟
ريچارد لاگرونس متولد 1959 بروکلين، نيويورک است. از 1989 با فيلمنامه نويسي کارنامه سينمايي خود را شکل داده و از 1998 با فيلم Living Out Loud کارگرداني را نيز تجربه کرده است. عمده شهرت خويش را مديون فيلمنامه شاه ماهيگير، ارين براکوويچ و نويسندگان آزادي است که آخري را خود در سال 2007 قبل از پي نوشت کارگراني کرده است.
پي نوشت: دوستت دارم بر اساس رماني پر فروش ساخته شده و لاگرونس کوشيده تا نهايت وفاداري را به منبع اقتباس خود بروز دهد. همين استراتژي تبديل به نقطه ضعف او شده و فيلم را بيش از حد طولاني کرده است. اتفاقي که مي تواند با وجود بازي خوب دو هنرپيشه اصلي اش تماشاگر کم طاقت را از سينما فراري دهد. فيلم ايده اي ساده دارد: با مردگان نبايد مرد و اين که زندگي ادامه دارد. يا به قول مرحوم آندره مالرو: زندگي هيچ ارزشي ندارد، هيچ چيز هم ارزش زندگي را ندارد.
پس نويسنده و بعد فيلمساز نيز به ما مي گويند که بعد از هر مرگي سعي کنيد با اندوه خود کنار بياييد. فراموش کنيدو زندگي را ادامه دهيد. چون فقط ازدواج و رابطه زناشويي نيست که به زندگي معنا مي دهد، بلکه چيزهاي ديگري چون دوستي و خويشاوندي نيز ارزش خاص خود را دارند. حتي در گامي آرمان گرايانه که در نامه هاي شوهر متوفي مجسم شده، به شما مي گويد که مي توانيد شريک زندگي تان را در فراموش کردن اندوه فقدان تان ياري کنيد!
فيلم که تاکنون نزديک به 53 مييليون دلار درآمد به دست آورده، محلي براي نشان دادن قدرت بازيگري سوانک و باتلر است که در صدد خروج از قالب بازيگر نقش هاي اسطوره اي و زورمند و تجربه ژانرهاي متفاوت است. فيلم لحظات تلخ و شيريني دارد که براي هر بيننده اي به رغم سادگي اش مي تواند جذاب باشد. اما شخصاٌ تماشاي فيلمي تم عشق بعد از مرگ را به طول دو ساعت کمي کسل کننده يافتم. کاش سازندگان پي نوشت ارزش زمان را نيز در نظر مي گرفتند!
ژانر: درام، عاشقانه.

براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد
 

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)
psLoveYou-faye- xvid.part1. rar
psLoveYou-faye- xvid.part2. rar
psLoveYou-faye- xvid.part3. rar
psLoveYou-faye- xvid.part4. rar
psLoveYou-faye- xvid.part5. rar
psLoveYou-faye- xvid.part6. rar
psLoveYou-faye- xvid.part7. rar
psLoveYou-faye- xvid.part8. rar

رمز فايل: ندارد

The Children of Huang Shi /بچه هاي هوانگ شي


کارگردان: راجر اسپاتيس وود. فيلمنامه: جين هاوکسلي، جيمز مک مانوس. موسيقي: ديويد هيرشفيلدر. مدير فيلمبرداري: ژيائودينگ ژائو. تدوين: جيوفري لمب. طراح صحنه: استيون جونز-اوانز. بازيگران: جاناتان ريس مه يرز[جورج هاگ]، چاو يون-فت[چن هانشنگ]، رادا ميچل[لي پيرسون]، ميشله يئوه[خانم وانگ]، گوانگ لي[شيکاي]. 114 دقيقه. محصول 2008 استراليا، چين، آلمان. نام ديگر: Escape from Huang Shi.
سال 1937. خبرنگار انگليسي جواني به نام جورج هاگ که براي پوشش خبري و تهيه عکس از حمله ژاپني ها به شهر نانکينگ در چين رفته، توسط سربازان ژاپني دستگير مي شود. اما در لحظه اعدام به شکلي معجزه اسا توسط گروهي از پارتيزان هاي چنين به رهبري چن هانشنگ نجات مي يابد. چن او را به لي پيرسون پرستاري از اعضاي صليب سرخ مي سپارد و لي نيز او را به يتيم خانه اي دوردست مي فرستد. هدف لي از اين کار ترغيب جورج به اقامت در آنجا و سر و سامان دادن به وضعيت يتيم خانه است. کاري که جورج ابتدا از آن سر باز مي زند، اما بعدها با ديدن بيچارگي کودکان تصميم به ماندن مي گيرد. او براي نگهداري از کودکان نيازمند کمک هاي مالي افراد متمکن شهر از جمله بانو وانگ است که با وجود داشتن شيره کش خانه و فروش مواد مخدر، دست و دل بازانه از وي و يتيم خانه حمايت مي کنند. اما پيشروي نيروهاي ژاپني ماندن در يتيم خانه را غير ممکن مي سازد. جورج تصميم مي گيرد براي رساندن کودکان به جايي امن سفري طولاني را آغاز کند. تنها کساني که در اين پياده روي طولاني کمک مي کنند، لي-که عاشق جورج شده- و چن-پارتيزان رک گوي کمونيست- هستند. جورج به همراه 60 کودک سفري طاقت فرسا از ميان کوه ها ليو پان شان و صحراي مغولستان آغاز مي کند و سرانجام موفق مي شود بعد از تحمل مصائب فراوان به مقصد برسد. اما خود مدت زماني کوتاه پس از رسيدن به هدف بر اثر بيماري مي ميرد.

چرا بايد ديد؟
راجر اسپاتيس وود متولد ١٩٤٥ اتاوا از استان اونتاريوي کاناداست. در بريتانيا بزرگ شده، اما همه او را فيلمسازي آمريکايي مي شناسند. از دهه ١٩٧٠ در مقام تدوين گر وارد عالم سينما شده و تعدادي فيلم قابل توجه تلويزيوني نيز کارگرداني کرده است. اولين فيلمش قطار وحشت محصول مشترک کانادا و آمريکا بود و از آن زمان تاکنون اغلب فيلم هايي که ساخته، توليد آمريکا محسوب مي شوند. اسپاتيس وود با زير آتش-يکي از بهترين فيلم هاي تاريخ سينما با محوريت خبرنگار جنگي- در ١٩٨٣ براي اولين بار در ميان منتقدان دنيا شناخته شد و از آن زمان تا حال امضاي خود را پاي فيلم هاي متفاوت و اکثراً پول ساز چون شليک به قصد کشتن، روز ششم، هميشه فردايي هست[از سري جيمز باند] و اين اواخر Ripley Under Ground انداخته است. بي تعارف بايد گفت که تمامي اين فيلم ها هر چند حرفه اي و خوش ساخت هستند، اما هرگز از نظر جديت و ساختار به پاي دو فيلم اوليه او تعقيب دي. بي. کوپر و زير آتش نمي رسند. آخرين فيلمي که قبل از بچه هاي هوانگ شي از وي به نمايش در آمد با شيطان دست بده نام داشت که پس از دو دهه بازگشت به همان حال و هواي زير آتش و توجه به موضوعي جدي و باب روز يعني حقوق بشر و حفاظت از آن داشت. بچه هاي هوانگ شي که با فاصله زماني کوتاهي از با شيطان دست بده به نمايش در آمده، از نظر تماتيک در همان راستا قرار مي گيرد و باز ماجرايي واقعي را به روي پرده بازتاب مي دهد. داستان مردي که براي نجات ديگران همه چيز خود را فدا مي کند تا وظيفه انساني خويش را به جا آورده باشد.
فيلم بر اساس داستاني واقعي ساخته شده و به ماجراهايي مي پردازد که در سايه اغاز جنگ جهاني دوم تا چند دهه به بوته فراموشي سپرده شدند. البته در زمانه فعلي که بازار دفاع از حقوق بشر و افشاي جنايت هايي که عليه بشريت صورت گرفته داغ است و اسپاتيس وود که مي رود به يکي از سازندگان فيلم هايي با اين تم تبديل شود، داستان انساني را انتخاب کرده که در هياهوي اين کشتار بزرگ عشق به همنوع و احساس مسئوليت را کشف مي کند. سوژه و پرداخت در نوع خود کم نقص و همه چيز رو به کمال است. الا بازيگر نقش اصلي فيلم که سيمايي نه چندان جذاب و با وجود تلاش هايش در چيني و ژاپني حرف زدن، دافعه برانگيز است. بر خلاف فت، يئوه و ميچل که گزينه هايي بهتر از آنها را نمي توان تصور کرد. اسپاتيس وود نشان مي دهد که چگونه مي توان انسان هايي با مشرب و نژاد گوناگون را حول محور انسانيت گرد آورد. از خبرنگار انگليسي جوان تا پرستار استراليايي متعهد و از پارتيزان کمونيست تا فروشنده مواد مخدر که همگي به يک چيز-حمايت از کودکان و نجات آنها- باور دارند. اگر قصه فيلم مبناي واقعي نداشت، مي شد در وقوع چنين حادثه اي شک کرد. اما خوشبختانه هنوز در دنيا انسان هايي يافت مي شوند که سرشت انساني خود را بر هر متر و معياري ترجيح دهند. البته پخش کنندگان فيلم بر خلاف اين شيوه کوشيده اند تا قتل عام تجاوز به زنان در نانکينگ را با دادن نامي ديگر به فيلم : فرار از هوانگ شي! را دستمايه کسب و کاري حلال کنند، که خوشبختانه چندان موفق نبوده اند. اگر موضوع فيلم را جذاب نمي يابيد، مي توانيد از آن را به عنوان مبارزه چند انسان در برابر انبوهي از مصائب يا اولين محصول مشترک چين و استراليا]با بودجه 40 ميليون دلار] تماشا کنيد. درامي شکيل که فيلمبرداري و موسيقي زيبايي نيز آن را همراهي مي کند. پايان فيلم به شيوه فهرست شيندلر به تصاوير و سخنان بازماندگان آن واقعه اختصاص دارد که بر سنديت آن مي افزايد.
ژانر: درام، تاريخي.

براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد
 

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)
part1.rar 
part2.rar 
part3.rar 
part4.rar 
part5.rar 
part6.rar 
part7.rar

رمز فايل: ندارد

Yella



کارگردان: کريستين پتزولد. فيلمنامه: سيمونه بير، کريستين پتزولد. مدير فيلمبرداري: هانس فروم. تدوين: بتينا بوهلر. طراح صحنه: کاده گروبر. بازيگران: نينا هاس[يلا]، ديويد استريسوو]فيليپ]، هنريک شونه مان[بن]، بورگهارت کلاوزنر[دکتر گونتن]، باربارا اوئر[باربارا گونتن]، کريستين ردل[پدر يلا]، مارتين برامباخ[دکتر فريتز]، مايکل ويتنبورن[اشميت-اوت]، وانيا ميوس[اشپرنگر]. 89 دقيقه. محصول 2007 آلمان.
برنده جايزه Femina-Film- Prize/بتينا بوهلر، خرس نقره اي بهترين بازيگر زن/نينا هاس و نامزد خرس طلايي جشنواره برلين، نامزد جايزه بهترين فيلمبرداري-بهترين کارگرداني و بهترين بازيگر زن نقش اصلي و بهترين فيلم از مراسم فيلم آلماني، برنده جايزه بهترين فيلمبرداري و بهترين فيلم از انجمن منتقدان سينمايي
يلا که از شوهرش بن جدا شده و امکان يافتن شغل در زادگاهش وينتربرگ براي تشکيل يک زندگي تازه را ندارد، کاري در غرب آلمان يافته و تصميم به ترک شهر خود گرفته .کارهاي رسمي طلاق او و بن هنوز تمام نشده است و بن اصرار دارد تا بار ديگر با هم زندگي اما يلا تصميم قطعي بر ترک او و شهر در راه ايستگاه بن اتومبيل را به سوي رودخانه مي راند تا خود و يلا را بکشد. اما هر دو از آب بيرون آمده و يلا به سرعت راهي ايستگاه مي شود. در مقصد و شب قبل از رفتن به سراغ کار جديدش، با فيليپ يک مدير باهوش در يک شرکت خصوصي در هانوفر آشنا مي شود. فرداي آن روز يلا درمي يابد که شغل تازه سرابي بيش نبوده و فرد استخدام کننده او ازشرکت اخراج شده است. شب هنگام فيليپ نزد وي آمده و از او مي خواهد تا در يک ملاقات کاري او را همراهي کند. يلا از اين آزمون سربلند بيرون مي آيد و توانايي خود را در زمينه حسابرسي شرکت ها اثبات مي کند. اما در دومين ملاقات کاري، تصميم به سرقت مقدار زيادي پول مي شود که به ظاهر فيليپ در شمارش آنها سهو کرده است. فيليپ به وي مي گويد که اين کار را براي امتحان او انجام داده، اما با اين وجود از وي مي خواهد تا در ملاقات بعدي نيز وي را همراهي کند. به زودي رابطه اي عاطفي نيز ميان آن دو شکل مي گيرد، اما گذشته يلا و صداهايي که فقط به گوش او شنيده مي شود، زندگي و عشق تازه را تهديد مي کند
چرا بايد دید ؟
کريستين پتزولد متولد ١٩٦٠ هيلدن در راين شمالي-وستفاليا است. در سال ١٩٩٢ با ساختن فيلم ويديوييDas Warme Geld شروع به فيلمسازي کرد. دومين فيلمش Pilotinnen يک کار تلويزيوني بود و با سومين فيلمش کوباي آزاد[يک درام عاشقانه با سمبوليسمي قوي که مشکلات اجتماعي امروز آلمان را مطرح مي کرد] در ١٩٩٦ توانست نامزد جايزه تماشاگران از جشنواره فيلم هاي تلويزيوني بادن-بادن و جايزه اي از جشنواره مکس افولس دريافت کند. دو سال بعد، بار ديگر براي فيلم تلويزيوني ديگري به نام Die Beischlafdiebin درباره دزدي حرفه اي که به خواهر کوچک ترش آموزش مي دهد، نامزد جايزه مکس افولس شد و سرانجام در سال ٢٠٠٠ اولين فيلم سينمايي اش را با نام اعتماد به نفس/موقعيتي که من در آن قرار دارم کارگرداني کرد که موفق به کسب جايزه افتخاري جشنواره Cinekid و نامزد جايزه طلاي همين جشنواره شد. اعتماد به نفس يک تريلر سياسي/پارانويايي بود و از سوي منتقدان فيلم آلمان به عنوان بهترين فيلم سال ٢٠٠٠ برگزيده شد و پتزولد را به عنوان خوني تازه در رگ هاي بي جان سينماي در حال احتضار آلمان شناساند.کار بعدي پتزولد مرد مردگان يا چيزي براي يادآوري من[٢٠٠٢] فيلمي تلويزيوني براي شبکه ZDF بود. اداي ديني به سرگيجه و مارني و داستان جستجوي مردي به نام هانس به دنبال دختري گمشده به اسم ليلا است که به تازگي با هم آشنا شده بودند. يک سال بعد پتزولد دومين فيلم بلند سينمايي خود ولفزبرگ Wolfsburg [آشيانه گرگ] را کارگرداني نمود. داستان مردي به نام فيليپ، فروشنده موفق و چهل و چند ساله اي است که همزمان با تيره و تار شدن رابطه اش با محبوبش کاتيا، هنگام بازگشت به خانه پسربچه اي را با اتومبيل زير گرفته و فرار مي کند. ولفزبرگ درامي درخشان بود که بار ديگر نام پتزولد و هنرپيشه ثابت آثارش نينا هاس را بر سر زبان ها انداخت. فيلم ماقبل آخر پتزولد لحظه ارواح نام داشت که نامزد خرس طلاي جشنواره برلين بود و پخش جهاني نيز يافت.يلا که نام خود را از شخصيت اصلي فيلم ويم وندرس به نام آليس در شهرها[1974] وام گرفته، فيلمي جاده اي و درامي متافيزيکي است. اما فيلم تنها شرح تعقيب يلا توسط گذشته تيره و تارش نيست. بلکه، جامعه سرمايه داري پر از فريب و رياي امروز آلمان را نيز به زير نقد مي کشد. از استخدام کننده اولي اش که شيادي بيش نيست و گمان مي کند که يلا را نيز همچون کيف پول شرکت مي تواند در اولين متل سر راه تصاحب کند تا بن که شغل و موقعيت خويش را از دست داده و دربدر به دنبال يلا است. همگي آدم هايي گاه فريب خورده و گاه فريبکار هستند که زندگي شان با معيار پول سنجيده مي شود. حتي يکي از دلايل اصلي خود يلا نيز براي جدا شدن از بن، از ميان رفتن موقعيت شغلي اوست. نينا به عنوان بزرگ ترين قرباني اين جامعه خود را در ميان کشوري سابقاً دوپاره شده مي يابد که سيستم اقتصادي فعلي نتوانسته بر مشکلات گذشته آن فائق آيد. پتزولد از رهگذر همين ايده مصائب اقتصادي/اجتماعي و ايده هاي جديد اقتصادي را به چالش مي طلبد. ايده هايي که جز ورشکستگي چيزي به دنبال خود نياورده اند و زوال ارزش هاي انساني را سبب شده اند. البته قصه گره هايي دارد که گاه براي تماشاگر گشوده نمي شود و همين باعث رازآلود شدن فيلم مي شود[کل فيلم در فلاش فوروارد اتفاق مي افتد]. از طرف ديگر نکاتي دارد که شايد براي تماشاگر غير آلماني قابل درک و دريافت نباشد. با اين حال به عنوان درامي خوش ساخت و نمونه اي از سينماي جديد آلمان، فيلمي زيبا و اثرگذار است که بايد ديده شود!ژانر: درام، عاشقانه، مهيج.
لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)

گورستان زير زميني‎‎ /Catacombs


کارگردان: تام کوکر، ديويد اليوت. فيلمنامه: تام کوکر، ديويد اليوت. موسيقي: يوشيکي هاياشي. مدير فيلمبرداري: ‏ماکسيم الکساندر. تدوين: جاش ريفکين. طراح صحنه: کريستين نيکولسکو. بازيگران: شانين سوسامون[ويکتوريا]، آليسا ‏مور/ پينک[کارولاين]، اميل هاستينا[هنري]، سندي دراگوي[لياوس]، ميهاي استانسکو[ژان ميشل]، کابرال ‏ايبکا[هوگو]، رادو آندري ميکو[نيکو]، کين مانولي[لئون]، دي جي کوستا[دي جي]، تام کوکر[دکتر گيگلز]، اشلي ‏رينز[سوفي]. 100 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. ‏
ويکتوريا به دعوت خواهرش کارولاين براي تمدد اعصاب به پاريس مي رود. در آپارتمان کارولاين با دوستان او آشنا ‏شده و داستان هايي درباره موجودي خونخوار که در گورستان زيرزميني پاريس زندگي مي کند، مي شنود. سپس شب ‏هنگام به همراه آنان به ديسکويي دخمه مانند مي روند. اين ديسکو که در گوشه اي از همان گورستان دخمه اي پاريس ‏قرار دارد و محلي کم و بيش ممنوعه محسوب مي شود. ويکتوريا که از بودن در اين مکان خشنود نيست، تصميم به ‏خروج مي گيرد. اما زماني که به همراه کارولاين قصد خروج از ديسکو را مي کنند، در برابر چشمان ويکتوريا ‏خواهرش توسط موجودي ناشناس به قتل مي رسد. فرار ويکتوريا بر اثر ترس با حمله پليس به ديسکو همزمان شده و ‏پس از برخورد سرش با سقف دخمه بيهوش مي شود. دقايقي بعد که به هوش مي آيد، خود را تنها و به دام افتاده در ‏دخمه اي بي انتها و ظلماني مي يابد. او بايد همزمان براي نجات خويش از دست قاتلي خونخوار نيز تلاش کند، کاري که ‏چندان هم ساده به نظر نمي رسد. پس از طي مسافتي با پسري به نام ژآن فيليپ که به نظر مي رسد همچون ويکتوريا در ‏دخمه به دام افتاده، روبرو مي شود. او نقشه راهروهاي اين دخمه را در اختيار دارد و ويکتوريا اجباراً با او همراه مي ‏شود. در حالي که هيچ کدام قادر به صحبت به زبان ديگري نيست و اعتمادي نيز ميان دو نفر شکل نگرفته است. همين ‏امر سبب مي شود، بعد از سانحه اي که منجر به شکستن پاي ژان فيليپ مي شود، او را تنها گذاشته و بعد از سرقت ‏نقشه وي به تنهايي در صدد خروج از آن مکان ترس انگيز برآيد...‏

چرا بايد ديد؟
شخصاً تماشاي فيلمي درباره گورستان زيرزميني پاريس برايم به شدت جذاب است. شايد خيلي ها باورشان هم نشود که ‏پايه هاي عروس شهرهاي جهان[بيشتر ساحل دست چپ آن] بر روي شبکه اي از تونل ها و دخمه هايي قرار دارد که ‏در قرن هجدهم براي پذيرايي از اموات بنا شده و بزرگ ترين گورستان زيرزميني تاريخ است. اين گورستان که جسد ‏ميليون ها انسان در آن قرار دارد امروز جزو مکان هاي توريستي پاريس محسوب مي شود. اما در کتاب ها و فيلم هاي ‏متعددي محل وقوع حوادثي شگرف نيز بوده، که مي توان از ميان آن ها به کتاب معروف آونگ فوکو[امبرتو اکو] يا ‏قصه کوتاه چليک آمونتيلادو[ادگار آلن پو] و فيلم هاي ‏Les Gaspards‏ يا سريال ترسناک ترين مکان هاي روي زمين ‏‏[توليد شبکه ‏ABC‏] اشاره کرد. ‏
اما اولين فيلم ديويد کوکر[طراح قصه هاي مصور مارول] و دومين فيلم ديويد اليوت[که با فيلم ‏Nothing Sacred‏ و ‏فيلمنامه نگهبان-با بازي کيانو ريوز - شناخته مي شود] ربط جدي به اين مکان ندارد. همه اينها يک بازي ابلهانه است ‏که از سوي کارولاين[خواهر پتياره ويکتوريا] براي ترس درماني خواهر گرامي طراحي و با کمک دوستان مذکر با ‏استفاده از نقاب هراس آور بز در دالان هايي گورستان دخمه اي پاريس اجرا شده است و همين!‏
البته اگر نقشه معقول بود و اجرا مانند فيلم بازي ديويد فينچر پيش مي رفت و جنبه بازي درماني مي يافت، بد نبود. اما ‏مشکل از آنجا آغاز مي شود که فيلم در روماني[بله، نه در پاريس] و دکورهايي کم شباهت به گورستان اصلي با ‏بازيگران غير فرانسوي فيلمبرداري شده است. پس آنچه براي کسي چون من باقي مي ماند سرخوردگي از نديدن يکي از ‏شگفت انگيزترين مکان هاي روي زمين به عنوان لوکيشن فيلمي مهيج و از همه بدتر ساخته شدن فيلمي کم رمق و حتي ‏به دور از قراردادهاي خاص اين گونه-مانند ايجاد هراس از مکان هاي دربسته/کلايتروفوبيا- و استفاده اندک از بيماري ‏ويکتوريا است. تجربه اول کوکر به مدد عوامل حرفه اي و حضور پينک[بانوي آوازخوان برنده 2 جايزه گرمي] ممکن ‏است بسياري را به سينما جذب کند، اما بي ترديد در نيمه هاي فيلم فراري خواهد داد. چون از همين عامل جذابيت نيز ‏درست استفاده نشده و تنها در ابتدا و انتهاي فيلم ظاهر مي شود و شانين سوسامون بايد به تنهايي بار سنگين ايجاد هراس ‏و دلهره را بر دوش هاي نحيف خود بکشد!‏
اعتراف مي کنم که براي ديدن اين فيلم بي صبرانه انتظار مي کشيدم-بنابه دلايل فوق!- اما ياس غريبي دامن گيرم شد. ‏براي شما حوادث بهتري آرزو مي کنم!‏
ژانر: ترسناک، مهيج. ‏
 

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part1. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part2. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part3. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part4. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part5. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part6. rar 
Catacombs.2007. DVDRiP.XviD- DvF.part7. rar

رمز فايل: ندارد

نور خاموش‎‎ / Silent Light


نويسنده و کارگردان: کارلوس ريگادس. مدير فيلمبرداري: الکسيس زيب. تدوين: ناتاليا لوپز. طراح صحنه: جراردو ‏تاگل. بازيگران: کورنليو وال فهر[يوهان]، ميريام تووس[استر]، ماريا پانکراتز]، پيتر وال[پدر]، اليزابت فهر[مادر]، ‏ياکوب کلاسن[زاکارياس]، ايرما تيه سن[سارا]، آلفردو تيه سن[آلفردو]، دانيل تيه سن[دانيل]، اوتگه لوون[اوتگه]، ‏ياکوب لوون[ياکوب]، اليزابت فهر[آنيتا]. 127، 135 و 144 دقيقه. محصول 2007 مکزيک، فرانسه، هلند، آلمان. نام ‏ديگر: ‏Silent Light، ‏Lumière silencieuse، ‏Luz silenciosa‏. برنده جايزه داوران براي بهترين فيلم از جشنواره ‏برگن، برنده جايزه داوران و نامزد نخل طلاي جشنواره کن، برنده هوگوي طلايي بهترني فيلم از جشنواره شيکاگو، ‏برنده جايزه بهترين فيلمبرداري-بهترين کارگرداني-بهترين صدابرداري و جايزه اول جشنواره هاوانا، برنده جايزه ‏طلايي بهترين فيلم و جايزه نقره بهترين کارگرداني از جشنواره فيلم هاي آمريکاي لاتين، برنده جايزه بهترين ‏فيلمبرداري-جايزه منتقدان براي بهترين فيلم و جايزه اول بهترين فيلم جشنواره ليما، برنده جايزه فيپرشي و بهترين فيلم ‏آمريکاي لاتين از جشنواره ريو دو ژانيرو. ‏
يوهان و استر به همراه فرزندان شان زندگي ساکت و آرامي را در چيخواهوا مي گذرانند. اما اين آرامش به زودي از ‏ميان مي رود، چون يوهان عاشق زني ديگر به نام ماريان شده است. يوهان مي پندارد سرانجام عشق واقعي زندگي اش ‏را يافته است. يوهان اين ماجرا را ابتدا با دوستش زاکارياس در ميان مي گذارد. زاکاريس اين اتفاق را سرنوشت مي ‏داند. اما يوهان که عقيده دارد‎ ‎‏"مرد خود سرنوشت اش را مي سازد" اين موضوع را با پدرش-‏‎ ‎يک واعظ مسيحي- نيز ‏در ميان مي گذارد. پدر يوهان اين کار را عملي شيطاني و گناه مي داند، اما به گونه اي قدري مسلکانه آن را سرنوشتي ‏از پيش مقدر شده مي نامند. سرانجام يوهان موضوع را با استر در ميان مي گذارد. استر دل شکسته به زودي بر اثر ‏بيماري مي ميرد، اما در مراسم تشيع جنازه او ماريان سر رسيده و با بوسه او استر بار ديگر زندگي را از سر مي ‏گيرد...‏

چرا بايد ديد؟
سه سال قبل بود که با فيلم نبرد در آسمان کارلوس ريگادس فيلمساز مکزيکي به فهرست ساليانه بهترين هاي منتقدان ‏فرنگي راه يافت. کسي که در فيلم هايش رابطه جسماني تمي ثابت بود و ارتباطي تنگاتنگ با مذهب داشت. نبرد در ‏آسمان با وجود قصه غم انگيزش اميد را به تماشاگر عرضه مي کرد و ساختاري معقول و جذاب داشت که تماشگر را تا ‏پايان با خود همراه مي کرد. البته بي پروايي ريگادس در نمايش برهنگي و اعمال جنسي نيز بي تاثير نبود. ‏
ريگادس دو سال بعد از اين فيلم با بودجه اي فقيرانه تر[980 هزار يورو] دست به کار ساختن نور خاموش شد. حاصل ‏کار فيلمي متين تر، زيباتر و داراي بار مذهبي بيشتري است. اما اين مزايا نمي تواند تماشاگر آشنا به ريتم تند فيلم هاي ‏امروزي را با خود همراه کند. نور خاموش براي تماشاگري ساخته شده که پس از تماشاي فيلم هاي طولاني تارکوفسکي ‏دچار هيجان مي شود و کسي مانند روبر برسون نزد او پيامبري بي بديل در عرصه سينماست. نماهاي طولاني، گاه ‏بسيار ساکن و بدون حوادث پر حرکت داخل قاب که مي تواند صبوري هر کسي را به چالش بطلبد. اما منتقداني را که ‏از ديدن فيلم که چه عرض کنم، نوارهاي حاوي رگبار تصاوير پر سر و صدا خسته شدند وادار به تحسين کند. ‏مخصوصاً اگر ديندار هم باشند!‏
منتقد مجله تايم فيلم را داراي صحنه هايي درخشان و آکنده از ذکاوت بصري و احساسي خوانده، مانولا دارگيس منتقد ‏نيويورک تايمز نيز آن را يک داستان به ظاهر ساده درباره بخشش، اما داراي تصاويري فوق العاده زيبا با شخصيت ‏هايي که با نوري دروني روشن شده اند تعريف کرده و منتقد مجله لوموند نيز ريگادس را نابغه اي که هر لحظه را ‏مقدس ساخته مي نامد. ‏
اما.... نور خاموش که با داستان خود را در ميان طلوع و غروبي بازگو مي کند، نه به اين خاطر که اولين فيلم توليد شده ‏به زبان سخت نا آشناي ‏Plautdietsch‏[شاخه اي از زبان آلماني با تاثيراتي از زبان هلندي]است يا فاقد هر گونه ‏جذابيت در قصه؛ بلکه براي همين پيام مذهبي اش و تم تزلزل ايمان[يوهان عشق خود را به ماريان نوعي امتحان الهي ‏مي داند] دوست ندارم. پيامي به شدت کهنه، نخ نما، به دور از ضرورت هاي زمانه و از همين رو کسالت بار و خفه ‏کننده که حتي مقايسه دست و دل بازانه آن با فيلم هاي ترنس ماليک[فيلمساز مجبوب من] توسط منتقدان ريز و درشت ‏نمي تواند مرا وادار به توصيه تماشاي آن کند. يقين دارم کساني که دو فيلم قبلي ريگادس را نيز ديده اند، با تماشاي نور ‏خاموش سخت جا خورده و دستخوش حيرت خواهند شد. سکوت و شاعرانگي نيز ظاهري فيلم نيز در خدمت ايمان ‏آوردن به معجزه انتهايي فيلم است و جز فريب و ريا در آن نمي بينم. در يک کلام: فيلم متعلق به زمانه نيست. نمونه ‏هاي بهتر را چندين دهه قبل امثال دراير ساخته اند[سکانس پاياني شباهتي فراوان به سکانسي از فيلم کلام دارد].‏
ژانر: درام. ‏
 

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part01. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part02. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part03. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part04. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part05. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part06. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part07. rar  
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part08. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part09. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part10. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part11. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part12. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part13. rar  
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part14. rar 
Si-le-nt.LiMiTED. DVDRiP.XViD- HLS.part15. rar

رمز فايل: ندارد

قهرمان تحت تعقيب‎‎ / Hero Wanted


کارگردان: برايان اسمرز. فيلمنامه: چاد لا، اوان لا. موسيقي: کنت بورگومستر. مدير فيلمبرداري: لري بلنفورد. تدوين: ‏تيم اندرسون. طراح صحنه: کارلوس سيلوا دا سيلوا. بازيگران: کوبا گودينگ جونيور[ليام کيس]، ري ليوتا[کارآگاه تري ‏سابکات]، نورمن ريدوس[سواين]، کيم کوتيس[اسکينر مک گراو]، تامي فلانگان[درک]، جيم اسمارت[ملاني مک ‏کوئين]، کريستا کمپبل[کايلا مک کوئين]، استيون کازلووسکي[لينچ مک گراو]، پل سمپسون[گوردي مک گراو]، تاد ‏جنسن[کارآگاه والا سمک تي]، بن کراس[کازمو جکسون]، گري گرينز[جيل]. 95 دقيقه. محصول 2008 آمريکا. ‏
ليام کيس، سرباز سابق و مامور شهرداري فعلي بعد از نجات دختربچه اي از يک سانحه تبديل به قهرمان محلي مي ‏شود. او که همواره با کابوس از دست دادن همسر خود در يک سانحه اتومبيل دست به گريبان است، مدتي بعد مي پذيرد ‏تا با همدستي همکارش و دوستان خلافکار او در سرقت يک بانک شرکت کند. اما سرقت بر خلاف تصور او بدون ‏سانحه پايان نمي يابد و صندوق دار مونثي که ليام را به ياد همسر از دست رفته اش مي اندازد، تصادفاً تير مي خورد. ‏اين کار سبب خشم ليام شده و تصميم به انتقام از مسببين اين حادثه مي گيرد. بعد از کشتن يکي از تبهکاران، باقيمانده ‏گروه به او شک کرده و در صدد کشف ماجرا برمي آيند. همزمان کارآگاه سابکات نيز مامور پرونده قتل مي شود. اما ‏تنها کسي که از سوءظن وي به دور است، کسي نيست جز ليام که بار ديگر به خاطر ايستادگي در برابر دزدها به هنگام ‏سرقت و زخمي شدنش نشان قهرماني دريافت کرده است. بعد از کشته شدن دومين تبهکار به دست ليام، باقيمانده گروه ‏دختر بچه اي را که در همسايگي او سکونت دارد، ربوده و از وي مي خواهند تا به ملاقات شان برود. کارآگاه سابکات ‏به وي مشکوک شده، و دوست نزديکش نيز از ليام مي خواهد تا خود را به پليس معرفي کند. اما ليام که خود را قادر به ‏توضيح ماجرا نزد پليس نمي داند، براي نجات جان دخترک به سر قرار مي رود...‏

چرا بايد ديد؟
برايان دليني اسمرز و برادرش برت از موتورسوارها و بدل کاران بسيار مشهور سينما هستند. برايان از سال 2000 با ‏قسمت دوم ماموريت غير ممکن دستيار کارگرداني را نيز تجربه کرده و اينک با قهرمان تحت تعقيب کارگرداني را ‏آغاز کرده است. بديهي نبايد از چنين کارگرداني که به شکل تجربي فيلمسازي را ياد گرفته، توقع چنداني داشت. اما ‏زماني که دو هنرپيشه کم و بيش مشهور و قابل[مخصوصاً ري ليوتا که تجربه کار با کساني چون جان دال و ‏اسکورسيزي را در کارنامه اش دارد] نقش هاي اصلي اولين فيلم او را بازي مي کنند، حتي اگر بودجه فيلم بيش از 6 ‏ميليون دلار نباشد، انتظار تماشاگر و منتقد براي ديدن يک فيلم تماشايي متوسط افزوده مي شود. ‏
اما مشکل از اولين قدم براي ساخت فيلم آغاز مي شود، يعني فيلمنامه که بايد ساختماني بر اساس اين پي برافراشته شود. ‏نويسندگان فيلمنامه آدم هايي آشنايي نيستند و زماني که با گذشت دو يا سه سکانس جز ابهام و آشفتگي نصيب تان نمي ‏شود، پي مي بريد که خانه از پاي بست ويران است. البته سازندگان فيلم مي توانند همين ابهام را به مثابه امتياز به کار ‏بگيرند که عاجز از چنين کاري هستند و در نتيجه زماني که در ميانه فيلم گره ها باز و قصه اندکي وضوح پيدا مي کند، ‏همه چيز بيش از اندازه کليشه اي، تکراري و خسته کننده و قابل حدس مي شود. در نتيجه تماشاگري که حتي شاهد ‏صحنه هاي اکشن باشکوه نيز نبوده، در انتظار درگيري نهايي نمي ماند. ‏
تکليف روشن است، کوبا گودينگ جونيور که از جري مگواير تاکنون نتوانسته آن اوج اوليه را تکرار کند، اسير نقشي ‏نه چندان دلچسب و عاري از ايجاد همدلي مي شود و ري ليوتا نيز نمي تواند ذره اي از قدرت بازيگري و حتي فيزيک ‏خود را به نمايش بگذارد. تهيه کننده هم مثل يک پسر خوب، دسپخت جناب اسمرز را يکسره روانه بازار دي وي مي ‏کند. اما بين خودمان بماند اگر آدم منصفي پيدا مي شد و قبل از کرايه دي وي دي مقداري اطلاعات موثق در اختيار من ‏مي گذاشت، شايد هرگز آن را کرايه نمي کردم. شما چطور؟
ژانر: اکشن، جنايي، درام.

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)

رمز فايل: ندارد

The Last Mistress / معشوقه قديمي


کارگردان: کاترين بريا. فيلمنامه: کاترين بريا بر اساس داستاني از ژول-آمده باربي د اوره وي. موسيقي: انتخابي. مدير ‏فيلمبرداري: يورگوس آروانيتيس. تدوين: پاسکال شاوانس. طراح صحنه: فرانسوا-رنو لابارت. بازيگران: آسيا ‏آرجنتو[وليني]، فوآد آيت عاتو[رينو د ماريني]، روکسان ماسکيدا[هرمنگارد]، کلود ساروت[مارکيز د فرس]، يولاند ‏مورو[کنتس د آرته]، ميشل لونسدال[ويکنت د پروني]. 115 و 104 دقيقه. محصول 2007 فرانسه، ايتاليا. نام ديگر: ‏The Last Mistress، ‏An Old Mistress‏. نامزد نخل طلاي جشنواره کن. ‏پاريس، فوريه 1835. ويکنت د پروني و کنتس د آرته سالخورده اوقات شان را با هم مي گذرانند. عمده تفريح آنها غذا ‏خوردن و حرف زدن درباره روابط رفتارهاي آدمي است که در اعيان و اشراف پاريسي متجلي مي شود. سوژه صحبت ‏آنها اين بار اشراف زاده جواني به نام رينو د ماريني است که با زني اسپانيايي و هوسباز به نام وليني نزديک به يک ‏دهه رابطه داشته است. د ماريني اينک با دختر اشراف زاده و خوب پرورش يافته به نام هرمنگارد نامزد شده و قصد ‏دارد تا با او ازدوج کند. اما وليني تصميم ندارد تا معشوق را با هرمنگارد معصوم تقسيم کند. هر چند د ماريني نيز ‏ظاهراً قصد جدايي از وي را دارد. مادربزرگ هرمنگارد براي اطيمنان يافتن از آينده نوه اش از د ماريني مي خواهند تا ‏تمامي روابط خود با وليني را در طول ده سال گذشته براي وي تعريف کند. د ماريني مي پذيرد و در پايان مي گويد که ‏ديگر عشقي به وليني ندارد. او و هرمنگارد پس از ازدواج در خانه اي ساحلي اقامت مي کنند، اما به زودي سر و کله ‏وليني نيز در اطراف پيدا مي شود، در حالي که هرمنگارد ابستن است...‏‏چرا بايد ديد؟کاترين برياي 60 ساله اينک پس از 3 دهه فيلمسازي و ساختن 12 فيلم جنجالي ترين کارگردان زن سينماي فرانسه به ‏شمار مي رود. برخي جسارت او را در طرح مضامين جنسي مي ستايند، بعضي نيز آنها را خوش ندارند و با دادن لقب ‏فيلم هاي هرزه نگارانه تقبيح مي کنند. اما موافق و مخالف اذعان دارند که فيلم هاي بريا اصالتي دارند که آنها را از آثار ‏مشابه متمايزمي کند. فيلم هاي اين زن پاريسي غريب تا امروز بارها و بارها تکان هاي شديدي به پيکر سينماي فرانسه ‏وارد کرده، اما به نظر مي رسد اين يکي از شدت و حدت فيلم هاي قبلي وي اندکي دور است. گول نامزدي نخل طلاي ‏آن را نيز نبايد خورد که گاه فرانسوي هاي ناسيوناليست براي تعادل بخشيدن به جدول نامزدهاي اين جايزه کمي هم به ‏فيلمسازان وطني ميدان مي دهند[و در همين حد هم باقي مي مانند!]. ‏بريا که در 17 سالگي با رمان نويسي آغاز کرده، به سرعت –پس از بازي در نقشي کوتاه در آخرين تانگو در پاريس- ‏به فيلمسازي رو آورده است. اما اولين فيلمش يک دختر جوان واقعي 23 سال بعد امکان نمايش يافته که خود نشان دهنده ‏جسارت او در طرح برخي مسائل و شکستن تابوها است. منتقدان او را به خاطر ابداع و نمايش راه هايي تازه براي ‏درک جنسيت زنانه[گاه دور از عرف و هنجار]، پا به سن گذاشتن و خانواده توام با صراحتي نامتعارف در قالب درام ‏هاي غمگنانه مي ستايند. مهم ترين و ستايش شده ترين فيلم کارنامه او براي خواهرم/دختر چاق[2001] و بدنام ترين ‏شان رومانس ايکس[1999] و ادامه آن آناتومي جهنم[2004] که در آنها از بازيگر معروف فيلم هاي ‏پورنوگرافي[روکو زيفردي] استفاده کرده است. ‏معشوقه قديمي بر خلاف فيلم هاي قبلي بريا از گره هاي داستاني اندکي برخوردار است. سبک ايستاي آن و کوشش در ‏رسيدن به سبکي فاخر و لايق داستاني قرن نوزدهمي باعث شده تا فيلم حالت رمان هاي –کمي تا قسمتي- الکساندر دوما ‏يا ميشل زواگو را به خود بگيرد. شخصيت وليني بازتاب دوباره تمامي زن هاي فيلم هاي قبلي برياست. تنها د ماريني ‏جوان خوش سيماست که اين بار اسير هوس هاي حيواني او شده و نقش مخربي ندارد. وليني يک زن مردخوار کامل ‏است با تمامي رفتارهاي رواني شخصيت هاي اثار بريا که مي تواند براي دقايقي بيننده را جذب و مانند د ماريني اسير ‏خود کند. اما بعد از مدت کوتاهي دمدمي مزاج بودن، عشق ورزي هاي او در مکان هاي غريب[از جمله صحنه ‏سوزاندن جسد فرزندش] و حتي رابطه اش با نديمه خود سبب دلزدگي مي شود. معشوقه قديمي بي تعارف يک شکست ‏در کارنامه اين مدرس فميس است، و اي کاش لااقل درجا زدن بود! ‏ژانر: درام. ‏ ‏
لينکهاي دانلود :








فرشته سفيد / Beyaz melek‏


نويسنده و کارگردان: ماحسون کيرميزي گول.

موسيقي: ماحسون کيرميزي گول، يلديراي گولگن، کمال ساهير گورل.

‏مدير فيلمبرداري: ايوپ بوز.

طراح صحنه: زينپ کول اوغلو توران.

بازيگران: سونا سلن[ميزگين]، علي سورمه ‏لي[مختار]، عارف ارکين[آحمت]، بيلگه زوبو[ياشار]، جاهيت تامر[طيار مدير]، جزمي باسکين[صبري]، امل ساين[به ‏نقش خودش]، ارل گون آيدين[فرمانده واحيت]، غاضنفر ئوزجان[دلقک]، ماحسون کيرميزي گول[علي]، سارپ ‏آپاک[رشات]، نژات اويگور[قاضي جمال]، باووز بينگول[حيدير]، يلديز کنتر[ملک]، زينپ توکوش[نازلي]، فاديک ‏سوين آتاسوي، لاله بلکيس، حسين آوني دانيال، نورسيم دمير، ارول دميرئوز، پينار ارتوره، صاليح کاليون، تورون ‏کاراجااوغلو، ئوزنور کولا، تومريس ئوغوزآلپ، ايلکاي ساران، سونا سلن، فيرات تانيس[موسي].

122 و 115 دقيقه. ‏محصول 2007 ترکيه.

نام ديگر: ‏The White Angel‏.

‏علي و رشات پدرشان آحمت را براي شيمي درماني به استانبول مي برند. اما آحمت که در خود تحمل شيمي درماني را ‏نمي بيند، از بيمارستان فرار مي کند. علي و رشات او را دنبال مي کنند، اما آحمت موفق به گم کردن رد خود شده و ‏مدتي بعد خود را در برابر يک آسايشگاه مخصوص سالمندان مي يابد. ساکنين آسايشگاه به تصور اينکه فرزندانش او را ‏به حال خود رها کرده اند، از وي مي خواهند تا در آنجا بماند. آحمت که به سختي قادر به صحبت کردن است، مي ‏پذيرد. علي و رشات بعد از مدت کوتاهي پدرشان را در آسايشگاه مي يابند. اما چون او را از بودن در آنجا راضي مي ‏يابند، مي پذيرند تا مدتي در آنجا بماند. اين دو که از مرگ قريب الوقع پدرشان باخبرند، مي پذيرند که دستيابي به ‏احساس خوشبختي در آخرين روزهاي عمر از ادامه مداواي کم اثر براي پدرشان مفيدتر و مهم تر است. ‏ساکنان آسايشگاه نيز هر کدام براي خود سرگذشتي دارند و آحمت با فهميدن سرگذشت آنها خود را بيشتر به آنان نزديک ‏تر احساس مي کند. در دومين روز اقامت آحمت در آسايشگاه، قرار است دو نفر از ساکنان آنجا معلمي بازنشسته به نام ‏ياشار و نباهت با هم ازدواج کنند. پس از برگزاري مراسمي باشکوه آحمت که تصميم به بازگشت به خانه گرفته، از اين ‏زوج و ديگران براي سفر به روستاي خود در ديارباکير دعوت مي کند. پس از کرايه يک ميني بوس همگي به راه مي ‏افتند، اما سفر پر ماجرايي در انتظار آنهاست و اتفاق هاي غريبي نيز در مقصد انتظارشان را مي کشد....‏

چرا بايد ديد؟

فرشته سفيد پر فروش ترين فيلم سال 2007 سينماي ترکيه و يازدهمين فيلم پر فروش تاريخ سينماي اين کشور-اوج ‏موفقيت سينماي عامه پسند ترک- اولين ساخته خواننده مشهور ماحسون[محزون] کيرميزي گل يکي از آن درام ها يا ‏بهتر بگويم ملودرام جذاب، ساده-از نظر نوع نگاه اش به هستي-، راحت الهضم و دوست داشتني است. جهان بيني ساده ‏و انساني اش را لااقل شرقي ها به راحتي مي پذيرند، چون راه حل هايي ساده نيز براي حل مشکلات بزرگ پيشنهاد مي ‏کند. همين سادگي مي تواند بلاي جان فيلم نيز بشود، چون پذيرش اين که هنوز در اين دنياي قرن بيست و يکي افراد ‏ساده دلي چون ساکنان روستاي آحمت وجود دارند اندکي دور از ذهن است. ‏با اين حال، فارغ از تلقي سازنده اش، فرشته سفيد قصه اي جهان شمول را دستمايه کار خود قرار داده است. کنار ‏گذاشته شدن سالخوردگان و راندن آنان به حاشيه زندگي پر هياهو و شتاب امروزي که باعث بروز خلاهاي احساسي مي ‏شود. فرشته سفيد با چنين سوژه اي قصد دارد تا انسان هاي جامعه گرفتار ميان سنت و مدرنيته ترکيه را به بازگشت به ‏سوي شرق-آناتولي کهن و صفا و صميمت روستايي آن- ترغيب کند تا از اين راه پذيرش مرگ را نيز آسان تر نمايد. ‏کيرميزي گول با تصوير کردن انسان هاي سالخورده دو سوي فلات آناتولي مي خواهد منادي عشق به زندگي و عشق ‏ميان انسان ها باشد و اين کار را با اختصاص دادن بخشي از درآمد سرشار فيلم به آسايشگاه هاي سالمندان سراسر ترکيه ‏به شکلي عملي نيز اثبات مي کند. ‏فرشته سفيد که همزمان در 210 سينما به نمايش در آمد و بيش از يک و ميليون نفر را به سالن ها کشاند، اولين تجربه ‏فيلمسازي کيرميزي گول است. ماحسون کيرميزي گول متولد 1969 بينگول استان ديار باکير ترکيه است. وي در 22 ‏سالگي از ‏İTÜ‏ کنسرواتوار دولتي موسيقي ترک فارغ التحصيل ‏‎ ‎شد. از 1980 شروع به فعاليت در زمينه خواندن آواز ‏کرد. اولين آلبوم موسيقي حرفه ايش در 1993 با نام "اگر دنيا اينه، تو پادشاهي" منتشر شد که رکورد فروش را ‏شکست. اين موفقيت با انتشار کارهاي بعدي او به بنام "عزيزم"، "حقوق بشر" و "عاشق شدم همشهري" تکرار شد. از ‏کيرميزي گول تاکنون 12 آلبوم موسيقي منتشر شده که همگي با اقبال وسيعي روبرو شده اند. او از سال 1993 با بازي ‏در سريالي به نام "اگر دنيا اينه، تو پادشاهي" شروع به بازيگري کرد و تاکنون در سريال هاي اين عشق تمام شدني ‏نيست[1996]، همشهري[1996]، زمين نخوردم[1999]، ظالم[2003] و تبعيدي عشق[2005] بازي کرده است. ‏فرشته سفيد مصداق کامل جمله مشهوري است که ترک هاي مي گويند: اگر زندگي يک سفر است، پس سعي کن از آن ‏لذت ببري!
‏ژانر: درام. ‏
لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال با کيفيت DVD)

مولير / Molière‏


کارگردان: لوران تيرار. فيلمنامه: لوران تيرار، گره گوار وينرون. موسيقي: فردريک تالگوران. مدير فيلمبرداري: ژيل ‏آنري. تدوين: والري دسين. طراح صحنه: فرانسوا دوپرتوا. بازيگران: رومن دوريس[ژان باتيست پوکلن]، فابريس ‏لوچيني[آقاي ژوردان]، لورا مورانته[الميره ژوردان]، ادوار بير[دورانت]، لودوينه سنيه[سليمينه]، فاني والت[هنريت ‏ژوردان]، ملاني دوس سانتيس[لويزون ژوردان کودک]، گيليان پتروفسکي[توما]، سوفي شارلوت هوسون[مادلن بژار]، ‏آري الماله[معلم رقص]، اريک برگر[معلم نقاشي]. 120 دقيقه. محصول 2007 فرانسه. نامزد جوايز سزار بهترين ‏طراحي لباس-بهترين طراحي صحنه-بهترين بازيگر نقش مکمل مرد/فابريس لوچيني و بهترني فيلمنامه اصيل، برنده ‏جايزه تماشاگران و سنت ژرژ بهترين بازيگر/لوچيني و نامزد جايزه سنت ژرژ طلا از جشنواره مسکو. ‏سال 1658، ژان باتيست پوکلن نمايشنامه نويس و بازيگر فرانسوي معروف به مولير پس از 13 سال به سفر به همراه ‏گروه نمايشي اش به پاريس بازمي گردد تا در تماشاخانه اي که پادشاه در اختيارش گذاشته، نمايشي بزرگ براي وي ‏اجرا کند. مولير که به عنوان يک کمدي نويس شهرت يافته، اين بار آرزو دارد تا در گونه تراژدي نمايشي نوشته و اجرا ‏کند، اما پادشاه و اطرافيانش فقط انتظار ديدن نمايشي تازه و کميک از او دارند. در کشاکش تصميم گيري براي نوشتن ‏نمايش تازه، نامه اي از بانويي محترم به دست وي مي رسد. نويسنده از او خواسته تا قبل از مرگ به ديدارش برود. اين ‏زن کسي نيست جز الميره ژوردان که مولير 13 سال پيش مجبور به ترک وي شده است. در آن زمان مولير نمايشگري ‏نه چندان موفق و مقروض بود. اما پس از زنداني شدن توسط يکي از طلبکاران، فرشته نجات در قالب پيشکار آقاي ‏ژوردان ثروتمند به سراغ وي آمده و در ازاي کمک به اجراي يک نمايش وي را مي رهاند. مولير بعد از رسيدن به ‏خانه مجلل ژوردان درمي يابد که اين ثروتمند تازه به دوران رسيده با وجود داشتن دختري دم بخت و همسري زيبا، دل ‏در گروي مارکيز جواني به نام سليمينه بسته و قصد دارد تا به وسيله اجراي نمايشي تک نفره در برابر وي دلش را به ‏چنگ آورد. اين کار بايد بسيار مخفيانه انجام شود، از اين موليردر لباس کشيش و تحت نام جعلي تارتوف به اهالي خانه ‏معرفي مي شود. اما اين کشيش قلابي سخت گير به زودي خود را اسير عشق بانوي خانه مي يابد...

‏چرا بايد ديد؟‎

‎لوران تيرار فيلمنامه نويس و کارگردان فرانسوي در دانشگاه نيويورک درس خوانده و از ستايش گران اسپيلبرگ است. ‏کارش را با بررسي فيلمنامه در وارنر آغاز کرده و سپس با کار در مجله استوديو روزنامه نگاري را نيز به کارنامه ‏خود افزوده است. پس از شش سال کار در اين ماهنامه و مصاحبه با سينماگران مختلف که در کتابي تحت عنوان "دوره ‏دکترا براي فيلمسازان: درس هاي خصوصي از مشهورترين کارگردان هاي دنيا" منتشر و با استقبال گسترده اي روبرو ‏شد. از 1997 کار در مطبوعات را رها و شروع به فيلمنامه نويسي کرد. پس از ساخت دو فيلم کوتاه در 1999 و ‏‏2000 اولين فيلم بلندش را به نام داستان زندگي ام نوشت و در سال 2004 آن را به فيلم برگرداند. در سال 2005 ‏فيلمنامه چگونه ازدواج کنيد و مجرد بمانيد را براي آلن شابات نوشت که با موفقيت کم نظيري روبرو شد. مولير دومين ‏فيلم بلند اوست که يکي از عظيم ترين و گران ترين محصولات تاريخ سينماي فرانسه تا امروز محسوب مي شود. يک ‏فيلم ملي و زندگي نامه مشهورترين کمدي نويس قرن هجدهم فرانسه در ترکيب با برداشتي آزاد از دو اثر وي به نام ‏تارتوف و ‏Le Bourgeois gentilhomme‏ که با دست و دلبازي هر چه تمام تر و صرف 16 ميليون يورو ساخته شده ‏است. ‏اما مولير تنها يک داستان عاشقانه پر ماجرا و خوش ساخت نيست. مولير فيلمي در ستايش از هنر بازيگري و ژانر ‏کمدي است. ژانري که هنوز هم در نظر بسياري به هنگام مقايسه با تراژدي و درام در مکاني پايين تر قرار مي گيرد. ‏چيزي که مولير نيز با گفتن "تئاتر واقعي يعني تراژدي" بر آن صحه مي گذارد. اما بعدها با تشويق الميره ژوردان راه ‏هايي براي ارتقاي منزلت اين ژانر ابداع مي کند. ‏فيلم مولير نيز به خوبي قادر است اشتباه بودن اين نظريه را اثبات کرده و ژان باتيست پوکلن را همسنگ ويليام شکسپير ‏اعلام کند. تنها کافي است به صحنه آموزش ژوردان توسط مولير-جايي که در نقش اسب هاي متفاوت بازي مي کند- ‏نگاه کنيد، تا عمق احترام فرانسوي ها را به هنر بازيگري دريابيد[در زبان فرانسه کمدين به معني بازيگر است]. ‏انتخاب بازيگران و چهره پردازي آنها در کنار فيلمبرداري و طراحي صحنه فخيم فيلم از نقاط قوت اثر است. شباهت ‏ظاهري رومن دوريس با مولير و بازي حيرت انگيز لوچيني در نقش ژوردان ساده لوح و هميشه بازنده تکان دهنده ‏است. شايد از تاثير انتقاد اجتماعي نمايش هاي مولير که در فيلم حکم پس زمينه را يافته اند، در گذر ساليان کاسته شده ‏باشد. اما تا زماني که آدمي بر روي کره زمين وجود دارد و مناسبات طبقاتي و خصلت هاي بشري چون حرص و آز ‏زنده اند، نمايشنامه هاي مولير و اين فيلم زنده خواهند ماند. دوستداران مولير دلايل کافي و متقن براي تماشاي فيلم تيرار ‏دارند، اما کساني که هنوز با اين هنرمند فرانسوي آشنا نيستند نيز بايد در تماشاي اين فيلم شتاب کنند!‏ژانر: کمدي.‏
براي مشاهده عکسهايي از اين فيلم اينجا کليک کنيد
لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال با کيفيت دی وی دی