عاشق بشو اما هيچوقت نگو بهش براي خودت فانتزي بساز و دستش را بگير ببر آنجايي که دنيا تمام شده است جمعه ها غروب ، با خودت برو بگرد و در خیالت باهاش باش ....
برو هرجایی که میخو فقط خودت و خودش باشي اما اينها را هم نگو اصلا .
 از دور برو تماشايش کن و هر بار که مي خواهي بروي بهش بگويي خاطرش را مي خواهي يک ميخ طويله به خودت فرو کن و ايمان داشته باش به من زخم خورده که" هيچکس بهتر از آني نیست که در خیالاتت هست  و آنجا داره رشد می کنه و بالغ میشه و تو باهاش عشق میکنی ...